بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

این روزها که می گذرد!

ادبی


بنام خداوند مهرورز





این روزها که می گذرد،


 هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند


 احساس می کنم که مرا

 

 از عمق جاده های مه آلود

 

 یک آشنای دور صدا می زند

 

 آهنگ آشنای صدای او

 

 مثل عبور نور

 

 مثل عبور نوروز

 

 مثل صدای آمدن روز است

 

 آن روز ناگزیر که می آید

 

 روزی که عابران خمیده یک لحظه وقت داشته باشند

 

 تا سر بلند باشند و آفتاب را

 

 در آسمان ببینند


 

ادامه مطلب ...

عشق از نظر شهید بهشتی

اجتماعی


برادرها و خواهرها عاشق شوید،زندگی به عشق است.عقل به آدم زندگی نمی‌دهد.
عقل به آدم حساب می‌دهد که چه جور بهتر بخورد،چه جور بهتر بخوابد،چه جور بهتر پلاسیده شود،چه جور بهتر دل مرده باشد.عشق است که در درون انسان آتش زندگی و شعله‌ی زندگی را بر می‌افروزاند.
مسلمان عاشق است.عاشق خداست.عاشق حق است،عاشق عدل است.عاشق انسان شدن است.عاشق ملکوت است و دنیا با همه‌ی زیبندگی‌ها و فریبندگی‌ها برایش صرفاً میدان ساخته شدن و ره پیمودن به سوی آن معبود و معشوق جاودانه است.

یا کاشف الکرب !!

مناسبت ها 


بعضی از اذکار است که در عالم عرفان و عبودیت از مرتبه بالایی برخوردار است، یکی از این الفاظ ذکر " یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ." است، ذکری که آرامش بخش ترین ذکرهاست.

چه مقدار اذکار می‌توانند مفید باشند؟ برای شروع نوشتن در مورد این ذکر مهم، باید به این سوال مهم پاسخ داده شده باشد، یعنی وقتی کسی سراغ این مساله می‌رود که کدام ذکر خوب است، یعنی اصل اعتقاد به اذکار برایش حل شده است.
اذکار واژه هایی هستند که علاوه بر لسان از قلب جاری می‌شوند و تکرار آن‌ها حالات آن را برای انسان به ارمغان می‌آورد و این خداوند است که در ظرف معانی این الفاظ تاثیرات خاصی را وضع کرده است.

 

ادامه مطلب ...

نماز حاجت

مذهبی


 آیت‌الله بهجت اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه می‌کرد و می‌گفت: «آیت‌الله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را می‌خواند، هدیه‌ای برای او می‌رسید».

شیوه خواندن نماز از کتاب جمال‌الاسبوع سیدبن‌طاووس

چهار رکعت (دو نماز دورکعتی)

۱- در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید
۲- در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید

۳- در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید
۴- در رکعت چهارم  بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحید

۵-  بعد از سلام نماز دوم ۵۱بار سورۀ توحید 
۶- و ۵۱بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند 

۷- و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه می‌خواهد از خدا درخواست کند.

 پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

اگر از خدا بخواهد که کوهی را نابود کند کوه نابود می‌شود؛

نزول باران را بخواهد به‌یقین باران نازل می‌شود؛

همانا هیچ‌چیز مانع میان او و خداوند نیست؛

خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب می‌کند.

برگرفته از کتاب بهجت الدعا، صفحات ٣٨٠ـ٣٨١

کاهلی در نماز

مذهبی 


ابوبصیر گفت: بعد از در گذشت حضرت صادق - علیه السّلام- پیش ام حمیده رفتم تا او را در این مصیبت تسلیت بگویم. تا چمشمش به من افتاد شروع به گریه کرد من نیز از حال او به گریه افتادم آنگاه گفت: ابا محمد، اگر حضرت صادق - علیه السّلام- را هنگام مرگ مشاهده می کردی چیز عجیبی می دیدی. در آن لحظات آخر چشم باز کرده فرمود: هر کس بین من و او خویشاوندی هست بگوئید بیاید همه را گرد من جمع کنید سفارشی دارم.

ام حمیده گفت: تمام خویشاوندان آن جناب را جمع کردیم، در این موقع امام صادق - علیه السّلام- نگاهی به آنها نموده فرمود: (ان شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصلوه) شفاعت ما خانواده به آن کسی که نمازش را سبک شمارد نخواهد رسید .

[۱]. محاسن برقی، ج ۱، ص ۸۰.

ذهن من ،ذهن تو !

اجتماعی



زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند.
روز بعد از اولین روز سکونت در خانه ی جدید ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش در حال آویزان کردن لباس‌های شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.

همسرش نگاهی به او کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد، زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده."

مرد با تامل پاسخ داد: ولی من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!

نتیجه اخلاقی :
 وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه‌کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به‌ جای قضاوت کردن ناآگاهانه، در پی دیدن جنبه‌های مثبت دیگران باشیم؟!

کارگری که میلیونر شد !

مالی


در کشور چین، دو مرد روستایی می خواستند برای یافتن شغل به شهر بروند. یکی از آن ها می خواست به شانگهای برود و دیگری به پکن.

اما در سالن انتظار قطار، آنان برنامه خود را تغییر دادند زیرا مردم می گفتند که شانگهایی ها خیلی زرنگ هستند و حتی از غریبه هایی که از آنان آدرس می پرسند پول می گیرند اما پکنی ها ساده لوح هستند و اگر کسی را گرسنه ببینند نه تنها غذا، بلکه پوشاک به او می دهند.

 

فردی که می خواست به شانگهای برود با خود فکر کرد: «پکن جای بهتری است، کسی در آن شهر پول نداشته باشد، باز هم گرسنه نمی ماند. با خود گفت خوب شد سوار قطار نشدم و گرنه به گودالی از آتش می افتادم

فردی که می خواست به پکن برود پنداشت که شانگهای برای من بهتر است، حتی راهنمایی دیگران نیز سود دارد، خوب شد سوار قطار نشدم، در غیر این صورت فرصت ثروتمند شدن را از دست می دادم.

هر دو نفر در باجه بلیت فروشی، بلیت هایشان را با هم عوض کردند. فردی که قصد داشت به پکن برود بلیت شانگهای را گرفت و کسی که می خواست به شانگهای برود بلیت پکن را به دست آورد.

  

ادامه مطلب ...

سلطان و فقیه

ادبی


3 حکایت زیبا از گلستان سعدی


دو شاهزاده در مصر بودند ، یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت . عاقبته الامر آن یکی علّامه عصر گشت و این یکی سلطان مصر شد . پس آن توانگر با چشم حقارت در فقیه نظر کرد و گفت : من به سلطنت رسیدم و تو همچنان در مسکِنت بماندی . گفت : ای برادر ، شکر نعمت حضرت باری تعالی بر من واجب است که میراث پیغمبران یافتم و تو میراث فرعون و هامون . که در حدیث نبوی (ص) آمده : العلماء ورثـه الانبیاء

من آن مورم که در پایَم بمالند — نه زنبورم که از دستم بنالند

کجا خود شکر این نعمت گزارم — که زور مردم آزاری ندارم ؟

کتاب یا کلاس ؟

من نوشت


دلم می خواهد از خیلی چیزها بنویسم .ولی یک حسی نمی گذارد .

آیا زندگی مثل یک کتاب می ماند که باید آن را نوشت  -فارغ از اینکه چه کسی خواننده کتاب است ؟  نویسنده از خودش و زندگی و افکار ورویاهایش می نویسد و دیگران هم محکوم هستند به خواندن ؟

آیا زندگی مثل کلاس درس است که بعضی معلم و برخی هم سطح و مساوی تو و برخی از تو ضعیف ترند؟ بعضی رفیقند و برخی نارفیق .بعضی همپا  هستند و برخی خار پا ؟

 یقین دارم که  از کلاس زندگی بیشتر از کتاب زندگی  می آموزم.

فرازی از دعای سمات  که خیلی  آرامش بخش است  :


اکْفِنِی مَئُونَةَ إِنْسَانِ سَوْءٍ وَ جَارِ سَوْء وسُلْطَانِ سَوْءٍ وَ قَرِینِ سَوْءٍ وَ یَوْمِ سَوْ


(خدایا) مرا از شر انسان بد و همسایه بد و پادشاه بد و همنشین بد و روز بد و ساعت بد کفایت فرما!