بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

15 توصیه مرحوم میرزا اسماعیل دولابی برای زندگی مومنانه


مذهبی

بنام خداوند مهرورز




۱/هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.


۲/ زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

۳/ اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.


۴/ گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵/ موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۶/اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

۷/ تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.


۸/ هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

۹/ تا می گوی
م شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.


۱۰/ با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

۱۱/ خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

۱۲/ لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گ
ذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

۱۳/ ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

۱۴/ "دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."

۱۵/ هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "ا
لا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.





شهیدی‌ که‌ با پای‌خود روی‌ قبرش خوابید!

اجتماعی

شهید حسن موسى (کریم) از ساکنین منطقه شیاح بیروت در دفاع از حریم عقیله بنی هاشم جانش را داد و به شهادت رسید.
به گزارش جهان به نقل از فارس، شهید حسن موسى (کریم) از ساکنین منطقه شیاح بیروت در دفاع از حریم عقیله بنی هاشم جانش را داد و به شهادت رسید.

او قبل از اعزام به روضه الشهدیین لبنان رفت و در کنار یکی از قبور شهدا خوابید و عکس یادگاری گرفت. واقعا چه کسی می توانست حدس بزند شهید حسن چند روز دیگر قرار است در همین مکان برای همیشه به خاک سپرده شود؟!

دعا و نیایش فرعون هم مستجاب مى شود

مذهبی




در زمان فرعون رود نیل فرو نشست ، مردم مصر پیش او آمده تقاضا نمودند که آب رود را به جریان اندازد. فرعون گفت من از شما راضى نیستم . رفتند مرتبه دوم آمده درخواست کردند باز همان جواب را داد. در مرتبه سوم نیز به همان جواب آنها را برگردانید. چهارمین بار گفتند. فرعون ! حیوانات ما مى میرد و زراعتهایمان خشک مى شود اگر رود را به جریان نیندازى خداى دیگرى انتخاب مى کنیم .

فرعون گفت همه در بیابان جمع شوید، خودش نیز با آنها بیرون شد ولى در محلى که نه آنها او را مى دیدند و نه صدایش را مى شنیدند صورت بر روى خاک گذارده با انگشت شهادت اشاره نمود شروع به درخواست و دعا مى کرد. مى گفت پروردگارا مانند بنده اى خوار و ذلیل که بسوى آقاى خود بیاید در پیشگاه تو آمده ام . مى دانم کسى جز تو قدرت ندارد رود نیل را به جریان آورد به لطف و کرم خویش آن را به جریان انداز.

 

رود نیل به طورى جارى شد که پیش از آن سابقه نداشت . فرعون به مصریان گفت من رود را جارى کردم و به این وضع در آوردم . همه به سجده افتاده مراسم پرستش را تجدید نمودند. جبرئیل به صورت مردى پیش فرعون آمد، گفت پادشاها بنده اى دارم که او را بر سایر بندگان خود امتیاز داده ام اختیار آنها را به او سپرده کلید خزائن و اموالم در دست اوست ولى آن بنده با من دشمنى مى کند. کسى را که من دوست دارم با او دشمن است . هر که را من نمى خواهم با او دوستى مى نماید. کیفر چنین بنده اى چیست ؟ فرعون گفت بسیار بنده ناپسند و بدى است اگر در اختیار من باشد او را در دریا غرق مى کنم . گفت اگر باید چنین شود تقاضا دارم قضاوت خود را برایم بنویسد. فرعون نوشت سزاى بنده اى که با آقاى خود مخالفت کند، دوستانش را دشمن بدارد و با دشمنانش دوست باشد فقط غرق نمودن در دریا است ، به دست او داد. جبرئیل گفت خوب است این نامه را با مهر خود امضاء کنید. فرعون نوشته را گرفت و امضاء کرد. آنروز که خداوند اراده کرد فرعون و فرعونیان را غرق نماید، جبرئیل همان نامه را به دستش داده گفت اینک قضاوتى که درباره خود کردى انجام مى شود باید غرق شوى

 

 


علل الشرایع جلد اول چاپ قم ، ص 55.


 

عید شما مبارک

مناسبت ها



به نام خدای مهرورز




من شنیدم که شما فصل بهاری آقا

به دل خسته ما صبر و قراری آقا

عمر یک سال گذشت و خبری از تو نشد

هوس آمدن این جمعه نداری آقا؟

در هیاهوی شب عید ، تورا گم کردیم

غافل از اینکه شما اصل بهاری آقا


گروه گل یاسعید شما مبارکگروه گل یاس!





گل همیشه بهار

مهدویت



به نام خداوند مهرورز



عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح می‌کنند:

سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟

بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کنند.

بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌کند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را می‌گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده‌اند.

امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.


 " امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی"




سخنی با دوستان

به نام خداوند مهرورز


عرض سلام  به همه دوستان و همراهان گرامی




قرار نبود که بمانم

و گذاشتم و گذشتم

از تمام واژه هایی

که صبح و شام

دوره ام می کردند !

زندگی را شاید

فرصت هایی است

که بهتر از نوشتن

می توان داشت !

ولی حس نوشتن

نعمتی است از

جانب معبود

و قدر باید داشت



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


نوشته ها مثل فرزند آدم

بدنیا می آیند و مونس او

می شوند و لحظه به لحظه

با او بزرگ می شوند !

به تعداد آدمهای روی زمین

متفاوتند از هم !

چون هرکس به طریقی می اندیشد

و به شیوه ای فکر می کند ومی نویسد

پس هیچ نوشته ای تکراری نیست،

مادام که از اندیشه ای پویا نشات می گیرد!

و اگر بر راستی و درستی استوار باشد

همان آیه معهود است در قرآن

ن و القلم و ما یسطرون

قسم به قلم و آنچه می نگارند


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


خدای بزرگ را به یاری می طلبم

در پاکی فکر و عمل  و گفتار و نوشتار !

و حضور پر مهر و کلام سازنده شما را قدر دانم.