بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

اکنون زده نشوید !

اجتماعی


بنام خدا


باید با خود جدّی بود؛ «اکنون زده»  نشوید. شما به ذهن و روان خودتان دقّت کنید، گاهی «اکنون زده» شده ‏اید، یعنی همین

 که حالا هیچ نیستیم، خوشیم، این خیلی خطرناک است،
 
جریان مسلم بن عقیل را در کوفه به یاد آورید، گروهی گفتند: «حالا که زمان، زمان مسلم‌بن‌عقیل و حسین(ع) است، اسم ما 

را هم در ردیف یاران آن‌ها بنویسید» و تعداد زیادی اسم نوشتند، چون فعلاً با مسلم بن عقیل بودن خوش است ولی وقتی 

اوضاع سخت شد، گفتند: «اسم ما را خط بزنید» و تسلیم عبیدالله شدند، این‏ها انسان‌های «اکنون زده» هستند،

 بنابراین شما اگر با خودتان جّدی شدید، حسینی می‏شوید و می‏توانید با پوچی معاویه بجنگید. «اکنون‌زدگی» مشی جدایی از 

حسین(ع) است، واقعاً امام‌حسین(ع) می‏تواند ما را از «اکنون‌زدگی» نجات دهد. با خود جدّی نبودن یعنی از حسین‏(ع) فاصله 

گرفتن و بیهودگی و بی‌ثمری را به رسمیّت شناختن.

 شما نگاهی به برخی از اطرافیانتان بیندازید، افرادی که از حسین(ع) فاصله گرفته و به بیخودی کشیده شده ‏اند از شما به 

عنوان انسانی که برای کمال خود برنامه دارد بدشان می‏آید، چرا؟ چون متوجّه ‏اند شما یاد آور زندگی جدّی‏شان هستید و زندگی 

جدّی برای آن‌ها سخت شده است، لذا ارتباطشان را با شما قطع می‏کنند و می‏گویند این‌ها مال دوران جنگ و جهاد و ایثار 

هستند، حوصله ما را سر می ‏برند. آری انسان‌هایی که از جدّی بودن با خودشان فاصله گرفته ‏اند، از هر سخن جدّی بدشان 

می‏آید،اسلام جدّی است، روحانیت جدّی است، معلم دینی جدّی است، اسلام یعنی جدّیّت با خود.

 زندگی عبارت است از ادامه تفسیری که از حیات خویش دارید. اگر در تفسیر زندگی خودتان جدّی نباشید خودتان را به بازی 

گرفته ‏اید و حسین(ع) نمی‏خواهد شما، خود را به بازی بگیرید.
 
گاهی شما تصمیم می‏گیرید که از امروز جدّی شوید و در جلسات دینی عمیق، با اراده قوی شرکت کنید و دیگر دروغ نگویید، 

غیبت نکنید و...، امّا باید بدانید کسی می‏تواند این تصمیم ها را انجام دهد که علاوه بر این‌که می‏داند نماز و... خوب است،

زندگی را جدّی بداند و امام معصوم(ع) را به عنوان یک خوب بزرگ، الگوی خود بشناسد و به او اقتدا کند وگرنه تصمیمش را

نمی‏تواند ادامه دهد،

 فقط ادای خوب بودن در می‏آورد و هیچ وقت نمی‏تواند با خودش جدّی باشد، برای این‌که به وضع موجود راضی است و فرهنگ 

معاویه ‏ای هم همین را می‏خواهد. معاویه یک وضع موجود درست کرد و مردم را دعوت نمود و گفت به همین راضی باشید، 

حسین‏(ع) گفت به آن چه حق است راضی باشیم. اگر وضع موجود حق است، راضی هستیم ولی اگر حق نیست به وضع 

موجود راضی نیستیم. انسانی که حسین(ع)برای او امام است، انسانی است که به افق ‏های بلند انسانی فکر می‏کند، در برابر 

وضع موجودی که دعوت به سقوط ارزش‏ها می‏کند، مقاومت می‏کند و

 اگرنتوانی مقاومت کنی و خدای نکرده رنگ وضع موجودِ غیر حق را به خود بگیری مطمئن باش حسینی نیستی.


کتاب : کربلا مبارزه با پوچی ها



آرزوی من

من نوشت



بنام خدا



 دیشب یک برنامه ای تو تلویزیون می دیدم که گزارشگر از مردم می پرسید: آرزوتون چیه؟

یکی می گفت : خونه بخرم. یکی می گفت : شرایط اقتصادی بهتر بشه . یک نفر دیگه جالب بود می گفت : پول و امکانات داشته باشم فعالیتهای قرآنی انجام بدم و...

البته این آرزوها هیچکدوم بد نیست ولی واقعا به فکر افتادم که آرزوی اصلی ما تو زندگی چی باید باشه؟ و اولویت با کدام خواسته و آرزوست؟


چون در حقیقت  این  اولویت های ماست که به زندگیمون جهت میده نه خواسته های ما !



پی نوشت : با تشکر از حضور و راهنمایی سازنده دوستان مطلبی راجع به تفاوت امید و آرزو دیدم که در ادامه می آید :


 امید یا همان رجاء، صفتی پسندیده و مطلوب است ، درحالیکه آرزو یا همان امل، خصلتی ناپسند و رذیلتی اخلاقی محسوب می‌شود. در تعریف امید گفته اند: «الرجاء توقع ما ینبغی و تیسر اسبابه و یحسن مابه _ امید، توقع چیزی است که سزاوار باشد، حصول مقدمات آن میسر باشد و عاقبتی نیک داشته باشد.» اما آرزو چنین تعریف شده است: «الامل توقع ما لاینبغی و لم یحسن مابه و لم یتهیأ اسبابه _ آرزو، توقع داشتن چیزی است که سزاوار نباشد، عاقبتش نیک نبوده و اسبابش مهیا نباشد.» لذا منشاء امید عقل خواهد بود اما منشاء آرزو خیال و وهم می‌باشد. به همین دلیل شخص امیدوار، انتخابگر امری خوش عاقبت است و برای رسیدن به آن، مقدمات لازم را هم مهیا می کند در حالیکه شخص آرزومند تلاش خود را برای رسیدن به مقصد بدفرجامی به شکل ناشایستی به هدر میدهد!

ان شاالله که در زندگی همیشه امیدوار وموفق باشید.