بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

چی فکر می‌کنی؟‌‌ همان آینده‌ات خواهد شد!

روان شناسی



چی فکر می‌کنی؟‌‌ همان آینده‌ات خواهد شد! چرا می‌گوییم هدف‌های نانوشته، آرزویی بیش نیستند؟ چون به دنیای مادی نیامده‌اند. حتی وقتی استرس و ناراحتی دارید، آن‌ها را بنویسید تا از توی سرتان آن را وارد دنیای مادی کنید و راحت شوید. وقتی نوشتید، می‌توانید آن را ببینید و راجع به آن تصمیم بگیرید. اقدام کنید. خودِ نوشتن، یک جور اقدام است. اقدام کنید ولو کوچک.

هزار گام، گذرش با گامِ اول شروع می‌شود. اقدام، «آب ژاول» است که «لکۀ ترس» را از بین می‌برد. یکی از بزرگ‌ترین موانعِ «موفقیتِ» شما «ترس» است. می‌ترسید موفق نشوید، می‌ترسید شکست بخورید، می‌ترسید شما را مسخره کنند، می‌ترسید پشت سرتان حرف دربیاورند و.... همه‌اش ترس است. این ترس، مثل لکه‌ای روی لباسِ سپیدِ موفقیت است. در طبیعت، شما این لکه را با آب ژاول از بین می‌برید. اقدام، آب ژاولِ لکۀ ترس است. از هر چه می‌ترسید، واردش شوید. تا گام اول را برمی‌دارید می‌بینید ترس‌ها کمرنگ می‌شود و کم‌کم وجود نخواهند داشت. اقدام کنید.

می‌گویند اگر اقدام کردیم و نتیجۀ غیرقابل جبرانی داد، چه کنیم؟ همیشه شما دو تا راه دارید: اقدام کنید و بترسید. اگر می‌دانید نتیجۀ غیرقابل جبرانی دارد، که نباید انجامش دهید. هر وقت در دوراهی ماندید که کاری را بکنید یا نکنید، هر چه هم فکر می‌کنید، نمی‌توانید تصمیم بگیرید چون برایتان روشن نیست، من به شما می‌گویم «اقدام کنید.» بترسید و اقدام کنید. چرا؟

یک، ممکن است موفق شوید که در این صورت برنده‌اید.

دو، حداکثرش این است که شکست می‌خورید و می‌فهمید راهی که رفته‌اید، راهِ درست نبوده. فرق شما با کسی که اقدام نکرده، در این حالت آن خواهد بود که یک قدم جلو‌تر از اویید و می‌دانید دیگر از این راه نباید رفت. او می‌ترسد و هنوز تردید دارد. وقتی تردید دارید، فرصت‌ها را می‌کُشید. اگر می‌دانی راهت درست است، برو. جایی هم که نمی‌دانی، اقدام کن. من به شما قول می‌دهم در ۸۵٪ از موارد، اگر اقدام کنید، از خودتان خوشحال خواهید بود. در ۱۵٪ از موارد هم اگر موفق نشوید، یاد گرفته‌اید. ما فکر می‌کنیم همواره باید موفق شویم. نه چنین نیست. دلیلی ندارد که در تمام موارد موفق بشویم. اقدام، ترسِ شما را از بین می‌برد و بعد از مدتی جسور می‌شوید. و آن جسارت، راه را بر شما آسان‌تر می‌کند.

 هر وقت در دوراهی ماندید که کاری را بکنید یا نکنید،
هر چه هم فکر می‌کنید، نمی‌توانید تصمیم بگیرید چون برایتان روشن نیست،
من به شما می‌گویم «اقدام کنید.»
بترسید و اقدام کنید.

  ادامه مطلب ...

مدیریت عملکرد فردی(NLP)

روان شناسی




اگر کاری را برای خدا کردی، مثلا 5 بار به کسی محبت کردی و او به تو محبت نکرد، پشت دستت را داغ نمیکنی. امروز دستان داغ شده زیاد داریم………



1-برای بررسی وضعیت و آسیب شناسی شروع‌ها جدولی رسم کنید. در این جدول به سوالات فوق پاسخ دهید :

  • تصمیم
    •  تاریخ تصمیم
    •  چه قدر اجرا شده؟
    •  چه قدر باید اجرا می‌شد؟
    •  نتایج کسب شده
    •  آسیب شناسی اینکه چرا درست اجرا نشده؟

2- آغاز همۀ حرکت ها برای خودآغازگری و خودپردازی،خود رهبری، خود ارزیابی، خود کنترلی و خود مدیریتی و خودشناسی ، خودشناسی است .

چه طور وقتی خودمان را نمی شناسیم، خود را بسازیم؟ شیطان انسان شناس بزرگی است که توانسته است بر انسان ها مسلط شود. چیزی که نمیدانی چیست می‌خواهی بسازی؟ این “خود” چه خصوصیاتی دارد ؟

3- تمرین: پیدا کردن تصمیماتی که تا به حال اتخاذ کرده ایم و نیمه تمام رها کرده ایم؟

4- اسم یعنی نشان؛ و بسم الله یعنی با نام و نشان خدا.

5- اثر وضعی یک کاربه عامل ربط چندانی ندارد. یعنی هرکسی آن را انجام دهد همان نتیجه را می‌دهد. مثلا نظم که باشد همیشه نتیجۀ خوبی می دهد. بسم الله ما را در کارها شریک می‌کند و ما در کارخانۀ عظیم هستی سهام دار می‌شویم

ادامه مطلب ...

روزی که من مردم !!

مذهبی  







دکتر «ایبِن الکساندر» که تجربه خود از مرگ و نیستی را در مطلب ویژه مجله «نیوزویک» به رشته تحریر در آورده، می‌نویسد:
به عنوان یک جراح مغز هیچگاه به پدیده تجربه‌های جهان پس از مرگ و چنین مقولاتی باور نداشتم. پدرم هم مانند خود من جراح مغز و اعصاب بود و من نیز به تبعیت از او راه خود را در دنیای علم پی گرفتم و جراح مغز شدم و در دانشگاه های زیادی از جمله «دانشگاه هاروارد» به تدریس این شاخه از علم پزشکی پرداختم. بنابراین، ‌کاملاً می دانم در مغز آدم‌هایی که ادعا می کنند آن جهان را تجربه کرده‌اند چه می‌گذرد.

مغز آدمی از مکانیسم اعجاب آور و در عین حال فوق العاده ظریفی برخوردار است، کافیست اندکی از اکسیژن دریافتی مغز بکاهید تا واکنش نشان دهد. با چنین اوصافی، برایم جای تعجب چندانی نداشت که آدم‌هایی را ببینم که بعد از گذران دوره درمانی پس از آسیب‌های جدی و بازیابی هوشیاری خود، از تجربه‌های شگفتشان افسانه‌سرایی‌ها کنند. اما هرچه می‌گفتند هرگز بدان معنا نبود که چنین بیمارانی در دنیای واقعی به جایی سفر کرده باشند. مورد من نیز از دو جهت با تجربه همه این بیماران متفاوت بود؛ اول اینکه بخش کورتکس مغز من به طور کامل از کار افتاده بود و دوم اینکه در تمام مدت اغما نشانه‌های حیاتی من تحت نظارت دقیق پزشکان قرار داشت و پیوسته ثبت می‌شد.

این را هم بگویم که پیش از این‌ها، تعریفی که از خودم داشتم یک مسیحی معتقد بود که چندان هم عامل به فرائض دینی نیست. با این وجود از کسانی که علاقه‌مند بودند عیسی مسیح را موجودی فراتر از یک آدم خوب معمولی به حساب آورند هم کینه‌ای به دل نداشتم. حرف آنهایی را می‌فهمیدم که دوست داشتند باور کنند که بالاخره یک جایی در این دنیا خدایی هم هست و در دلم بهشان غبطه می‌خوردم که این ایمان بدون شبهه چه آرامشی را برایشان به ارمغان آورده. با این همه، به عنوان یک دانشمند می‌دانستم که خودم نباید چنین باورهایی داشته باشم.

اوضاع بدین منوال بود تا اینکه سال ۲۰۰۸ رسید و در حالی که بخش «نئوکورتکس» مغزم از کار افتاده بود، هفت روزی را در حالت اغما به سر بردم. در غیبت یک نئوکورتکس فعال، چیزی را تجربه کردم که موجب شد باور کنم که برای وجود هوشیاری پس از مرگ هم دلیل علمی وجود دارد. همینجا بگویم چون می‌دانم شکاکیون چه نظری راجع به چنین حرف‌هایی دارند، داستانم را با منطق و زبان علمی «یک دانشمند» بازگو خواهم کرد، یعنی همان چیزی که هستم.

اوایل صبح خیلی زود، حدود چهار سال پیش با یک سردرد شدید از خواب بیدار شدم. تنها به فاصله چند ساعت، کورتکس مغزم کاملا از کار افتاد. کورتکس بخشی است که کنترل اندیشه ها و احساسات ما را برعهده دارد و باعث تمایز ما از دیگر جانداران است. پزشکان بیمارستان عمومی «لینچبرگ» در ایالت ویرجینیا، که دست برقضا خودم هم آنجا به عنوان جراح مغز و اعصاب کار می‌کردم، به این نتیجه رسیدند که دچار نوعی مننژیت نادر شده‌ام که بیشتر در نوزادان دیده می‌شود. باکتری «ای کولی» افتاده بود به جان مایع مغزی نخاعم و ذره ذره مغزم را می‌خورد.

آن روز صبح، وقتی به اتاق اورژانس رفتم، اوضاعم آنقدر بد بود که امید چندانی به بهبود و ادامه زندگیم در قالب چیزی فراتر از یک گیاه وجود نداشت. مدتی زیادی نگذشت که همان روزنه امید هم از دست رفت. هفت روز در اغمای کامل بودم، بدنم به هیچ محرکی پاسخ نمی داد و فعالیت‌های عالی مغزم کلاً مختل شده بود.
 
ادامه مطلب ...

ثروتمند و گدا

اخلاقی




روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد.


 فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت.


فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید.


ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود،


 پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟!


فقیر گفت : هر کس آنچه در دل دارد می بخشد!!



قلعه ی زنان وفادار

تاریخی


در شهر وینسبرگ آلمان قلعه ای وجود داردبنام زنان وفادار که داستان جالبی داردو مردم آنجا با افتخار آنرا تعریف میکنند:

در سال ۱۱۴۰ میلادی شاه کنراد سوم شهر را تسخیر میکند و مردم به این قلعه پناه می برند و فرمانده دشمن پیام میدهد  که حاضر است اجازه بدهد
فقط زنان وبچه ها ازقلعه خارج شوند  و به رسم جوانمردی با ارزش ترین دارایی خودشان را هم بردارند و بروند
به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشند
قیافه فرمانده دیدنی بود
وقتی دید هر زنی شوهرخودش را کول کرده و دارد ازقلعه خارج میشود …!
زنان مجردهم پدر یا برادرشان را حمل میکردند
شاه خنده اش میگیرد
اما خلف وعده نمی کند و اجازه میدهد بروند
و این قلعه از آنزمان تا به امروز به نام ” قلعه زنان وفادار” شناخته میشود
اینکه با ارزش ترین چیز زندگی مردم آنجا پول و چیزهای مادی نبود
و اینکه اینقدر باهوش بودند که زندگی عزیزان خود را نجات دادند تحسین برانگیز است.

دعاکنیم دراین روزگار نیز باارزشترین داراییهای دنیوی ما خانواده و عزیزانمان باشند نه پول،ثروت،ماشین،خانه ،پست ومقام …

 

این ماه را نگه دار

مذهبی




خداحافظی نکن از  این ماه،


 از ماه خدا که یازده ماه دیگر سال نیز همچنان ماه خداوند است. 


آخر کدام روز و کدام شب و کدام هفته و  کدام ماه است که از آن خدا نباشد؟


 

ادامه مطلب ...

عاشقان عیدتان مبارک باد

مناسبت ها 



عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت



واژه "عید" از ریشه"عود" به معنای بازگشت پی در پی و در عرف و شرع به ایامی اطلاق می شود که دربردارنده سرور و شادمانی باشد. در قرآن کریم از زبان حضرت عیسی (ع) آمده است: "انزل علینا مائده من اسماء تکون لنا عیدا یعنی: بر ما مائده و سفره آسمانی نازل فرما تا آن روز عید ما باشد.

در دین مبین اسلام عید به هنگامی گفته می شود که فضل و رحمت پروردگار یکتا مشمول حال فرد یا جامعه ای قرار گیرد و سرور حقیقی زمانی فرا می رسد که آدمی به مرتبه تقرب و کسب رضایت حق نایل گردد. چنانکه در آیه 170 سوره مبارکه آل عمران که به شهدا اشاره دارد، از آنجا که شهیدان مشمول رحمت و عنایت بی منتهای خداوند تبارک و تعالی قرار گرفته اند، آنها را همواره مسرور وشادمان معرفی فرموده است.

"
فطر" نیز به معنای آفرینش ابداعی، افتتاح و سرآغاز و اندازه گیری آرد و آب و سرشتن خمیر و مهیا نمودن آن برای پخت است و وجه تسیمه این واژه به لحاظ باز کردن روزه پس از سی روزاست.



واژه «فطر»از فطرت گرفته شده و به معنای سرشت است.بنابراین عید فطر; یعنی بازگشت به فطرت و سرشت

 

ادامه مطلب ...

خداحافظ ...

مذهبی 



جابر بن عبدالله انصاری، می گوید: در جمعه آخر ماه رمضان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم، هنگامی که چشم آن حضرت بر من افتاد فرمود: ای جابر! این جمعه آخر ماه رمضان است. پس با آن وداع کن و بگو:«خدایا! این رمضان را آخرین روزه ما قرار نده و اگر چنین مقرّر کردی، ما را مورد رحمت خود قرار ده و محروممان مساز». هر کس این را بگوید، به یکی از دو امر نیکو می رسد: یا آنکه طول عمر می یابد و ماه رمضان بعدی را درک می کند، و یا آنکه مورد بخشش و رحمت خدا قرار می گیرد.

 

(بحار الانوار، جلد 98، ص 172)

بخند!!

اجتماعی