بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

گرسنگی ٬بهترین پذیرایی!

مذهبی


بنام خداوند مهرورز


شرط زنده ماندن غذا خوردن نیست. اصحاب کهف بیش از سیصد سال در غارخوابیدند و بدون خوردن غذا زنده ماندند.


یک وقت دیدی خدا خواست ما را هم بدون غذا نگاه دارد.


در ماه رمضان خدا که مهمانی داد ، با گرسنگی از مهمان هایش پذیرایی کرد. اگر چیزی بهتر از آن بود ، با آن پذیرایی می کرد. 

هر که مهمان خدا شود ، کم کم از خوردن و آشامیدن می افتد؛ همه ی حواسش به او می رود و علم و محبت او را سیر و سیراب می کند. مؤمن با کرُه (اکراه) می خورد و می خوابد و می پوشد، یعنی رغبت به آنها ندارد.



استاد دولابی - مصباح الهدی ص337



میلاد دو خورشید تابان امامت و ماه آسمان ولایت مبارک !


من نوشت






ای امیر دل ها ، ای عزیز زهرا ، مولا جان!


مارا ببخش که به جای (کشتی نجات ) به هر خار وخاشاکی بند شدیم و به جای (چراغ هدایت ) دنبال روشنی کرم های شب تاب دویدیم!


مارا ببخش که در روزمرگی ها و خواستن ها غوطه وریم و کلام شما را در میان هیاهوی تایید دیگران گم کردیم!


مارا ببخش که از داستان کربلا فقط دست های بریده و گلو های به خون نشسته را یادگار برداشتیم و آن روح (امر به معروف ) و(نهی ازمنکر ) را در پستوی غفلت و خجلت وا نهادیم!


ما را ببخش که نمازمان حسینی نیست ، وفایمان عباسی نیست ، و صبرمان زینبی نیست!


مارا ببخش که در اوج سختیها زیبایی را نمی بینیم و در رنجها آن نگاه مهربان یکتا را در نمی یابیم!


ما را ببخش که شمیم یاد تو لحظه هایمان را سر شار نمی کند و غریبی ات

ما را به یاد غربت یوسف فاطمه (عج) نمی اندازد !


مارا ببخش ..........




چند قدم مانده تا بهار !

مذهبی





چند قدم مانده تا بهار

مانده تا بوی خوش رازقی

و بنفش تند سنبل ها

مانده تا تازه شدن

و رویش دوباره شکوفه ها !


چند قدم مانده تا بهار

تا سفره رنگین سین ها

تا قرمزی ماهی ها

مانده تا افسون رنگ روزگار

و آهنگ نسیم برشا خه ها !


خدایا !در این قدم های مانده تا بهار

شکوفه های اخلاق وایمان را

برروح خشکیده مان بنشان !

و خزان وجودمان را سرشار

از بهار معرفت وامید بگردان !


خدایا !بهاری را به ما نوید بده

که مملو از عطر ظهور باشد

سرمست از حضور باشد

بهاری که بی خزان باشد !


قرآن بهار دلها



 

ادامه مطلب ...

ته دل همدیگه رو خالی نکنیم !

اجتماعی


✍ محمد امینی


گاهی در این همه بحران و نابسامانی، این سوال به ذهن می‌آید که در شرایط فعلی چه کاری می‌توانیم بکنیم؟ به تعبیر دیگر به جای نق زدن و منفی بافی که این روزها از زمین و آسمان می‌بارد و البته قابل سرزنش هم نیست، در دایره نفوذ خود چه کُنشی می‌توانیم داشته باشیم تا "حال" خودمان و دیگران "کمی" بهتر شود؟ 


هریک از ما با رعایت چند نکته ساده می‌توانیم سهم بزرگی در عبور از این بحران داشته باشیم.



۱-  سبد اقتصادی خانواده خود را در جهت کاستن فرهنگ مصرف گرایی، مورد بازبینی قرار دهیم. 


مثلا اگر الان پیراهن، کفش، مانتو ... به اندازه رفع نیازهای معمول خود در اختیار داریم، دلیلی ندارد برای ارضاء روحیه تنوع طلبی خود اقدام به خرید این اقلام نماییم. 


یا اینکه خریدهای اقلام خوراکی را به موارد ضروری کاهش دهیم. دلیلی ندارد که همواره در یخچال ما میوه‌هایی مانند هلو و گلابی و شلیل و ... وجود داشته باشد. 

  ادامه مطلب ...

بی نشان

پیرمردی داخل حرم  دستی کشید روی پای جوانی که کنار او نشسته بودو گفت سواد 

ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم.


 جوان باکمال میل پذیر فت و شروع کرد به خوانـدن زیارت نامه 

السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ....

 وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسکری(ع). 

جوان  با لبخندی پرسیـد: پدرم  امام زمانـت را میشناسی؟

 پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟ 

جوان گفت: پــس سلام کن. 

پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت :

 السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری

 جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت: 

«و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»

 

مبادا امـام زمـان کنارمان باشد و او را نشناسیم..

 آقا سلام، باز منم، خاک پایتان 

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان! 

در این کلاس سرد، حضور تو واجب است.

 این بار چندم است که استاد غایب است؟

❇ اَلّلهُمَّ عَجّل لِولیک الفرج.


مشک

ادبی




مشک را گفتند:

 تو را یک عیب هست. 

با هر که نشینی از بوی خوشت به او دهی. 

گفت: زیرا که ننگرم با کی ام؛  به آن نگرم که من کی ام . .

.

.

.


 خوب بودن خود را منوط به خوب بودن دیگران نکن.

 بد بودن خود را به علت بد بودن دیگران توجیه نکن.


ما آیینه نیستیم، انسانیم...




یوسف کنعان من !

مهدویت





یوسف ڪنعان مـــن 

ڪنعان شعرم پیر شد...

باز آے از مـــصــــر

باور کن ڪه دیگر دیر شد...


درد هجــــــرت،

چشم یعقوب دلم را ڪور ڪرد

پس تـو پیراهن بـــیاور، 

ناله ام شب گیر شـــــد...

 

ادامه مطلب ...

خانه را مرتب کن !

مهدویت






مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی

در تعبیری زیبا از وظایف منتظران در دوران غیبت می‌فرماید:

پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم
خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند.
...
یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.

یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند.


یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم.


اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد. هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم.


آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.
...
ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.

زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش!

شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.




آقا جان ! یابن الحسن(ع)

قصه انتظار را

دلهای خدایی

چه زیبا می گویند !

نکند گیج شوم در هیاهوی دنیا

و یادم برود که قرار است

هر روز قدمی به تو نزدیکتر شوم !

نکند عمرم به ناله و زاری بگذرد

و یادم برود که لحظه هایم سرشار

از عطر نگاه وتوجه توست !

نکند خدای نکرده شرور شوم

و دینی بسازم

آکنده از هوسها و خواهشهای خود

آقا جان ! کمک کن

لحظه هایم با یاد تو سرشار شود

و امروز بیش از دیروز

مهر وایمان را زندگی کنم !



 

همدیگر را پیر نکنیم

اجتماعی


همدیگر را پیر نکنیم
باور کنید تک تک آدمها زخمی اند.
هرکس‌ درد خودش را دارد،
دغدغه‌ و مشغله‌ خودش را دارد.
باور کنید ذهنها خسته اند،
قلبها زخمی اند،زبانها بسته اند.
برای دیگران آرزو کنیم بهترینها را، راحتی را.
یاری کنیم همدیگر را تا زندگی برایمان لذتبخش شود.
آدمها آرام آرام پیر نمیشوند.
آدمها در یک لحظه با یک تلفن،با یک جمله،یک نگاه،یک اتفاق،یک نیامدن،یک دیر رسیدن،یک باید برویم و با یک تمام کنیم پیرمی شوند.
آدمها را لحظه ها پیر نمیکنند.
آدم را آدم ها پیر میکنند.
سعی کنیم هوای دل همدیگر را بیشتر داشته باشیم.


*همدیگر را پیر نکنیم ...




حقیقت ظهور

مهدویت 


"امام زمان آمدنی نیست، آوَردَنیست"


✨ حاج اسماعیل دولابی میفرماید: ظاهرا میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم.