پیر شده ام انگار
پیری مگر عیب است؟
برپیکره روحم روزگار
هزار چین وچروک زده
وباورهایم یکدست سپید گشته
چشمهایم کم سو شده
دیگر نامردی ها را خوب نمی بینم
گوش هایم سنگین شده
زمزمه جاهلان را خوب نمی شنوم
دستهایم می لرزد
جام های حسرت وآرزو
پی در پی از میانشان
فرو می افتد ومی شکند
زبانم خشک شده
تنها طعمی که می چشم
طعم گس تنهایی است
قامتم خمیده
تا ردپای آدمها را
بر سرنوشت خویش بهتر ببینم
گاهی فراموش می کنم که هستم
پیر شده ام انگار!
پیری مگر عیب است؟
یک روز او خواهد آمد
با چشمان مهربانش
یکدنیا نور هدیه خواهد کرد
به کسانی که در سوگ فاطمه گریستند
دررثای او نوشتند
وفاطمی گونه زیستند
یک روز او خواهد آمد
با هیبت حیدریش
وذوالفقار ش
ویران می کند
کاخ جباران
قبله کج اندیشان
و حکومت غاصبان را
یک روز او خواهد آمد
الهم عجل لولیک الفرج
امام رضا علیه السلام فرمودند:حقیقت ایمان بنده کامل نمی شود مگر با سه چیز
1-فهم دین
2- اندازه گیری درست در زندگی
3-صبر بر(مشکلات ) وسختیها
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنیببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟
لازم است گاهی از مسجد، کلیسا بیرون بیایی و ببینیپشت سر اعتقادت چه می بینی ترس یا حقیقت؟
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنیکه چه قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟
لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی رانوازش کنی، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی دروجودت هست یا نه؟
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی، گوگل وایمیل و فلان را بیخیال شوی، با خانواده ات دور همبنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینیزندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه؟
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یکانسان محتاج تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت توبرنده ای یا بازنده؟لازم است گاهی عیسی باشی، ایوب باشی، انسانباشی ببینی میشود یا نه؟
و بالاخره لازمست گاهی از خود بیرون آمده واز فاصله ای دورتر به خودت بنگری و از خود بپرسی کهسالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستمآیا ارزشش را داشت؟
>>یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود،
>> و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته، و
>> من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ
>> مناسبتی به من بده، من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم،
>>
>>چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم
>> گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت،
>>
>>همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد
>> خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این
>> مال من نیست امانته باید ببرمش،
>>
>>به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی
>> میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.
>>
>>در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون
>> روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت.
>>
>>فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج و عشق مثل اون کتاب و روزنامه
>> می مونه
>>
>>ازدواج اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت،
>> اون موقع هست که فکر می کنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که
>> دلش رو به دست بیارم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم اگر الان یادم رفت یک شاخه
>> گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی این کارو می کنم حتی اگر
>> هرچقدراون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور
>> در تونیست که این آدم مال منه، و هر لحظه فکرمی کنی که خوب این که تعهدی
>> نداره، می تونه به راحتی دل بکنه و بره، مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می
>> کنی و همیشه ولع داری که تا جایی که
> ممکنه ازش لذت ببری، شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی
> اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه...
>>
>>و این تفاوت عشق است با ازدواج
>>
فصل دوم
حقوق زن ومرد جهان آول (مغرب زمین)
مردان وزنان مغرب زمین در زمینه تکالیف وضع مغشوشی دارند.بسیاری از کارها مانند بچه داری که طبیعت از زنان طلب کرده است در آن سرزمین از مردان خواسته می شود ودر عوض رانندگی کامیون از زنان خواسته می شود!
در یک تحقیق اعلام شد که سرنوشت کانون های خانوادگی این است که از هر چهار مورد سه مورد با طلاق واز هم گسیختگی روبه رو می شوند.در این تحقیق ومشابه آن دوره زندگی زناشویی بین 1تا 3سال بر آورد شده است!
بنابراین با تاسف باید پرسید که آیا تمدنی که مفهوم خانواده در آن تا این پایه متزلزل است تمدن آرمانی انسانی است؟
جالب است که بدانیددر یک تحقیق از ده هزار زن موفق غربی که زندگی زناشویی واجتماعی رضایت بخشی داشته اند پرسیده شد که :شماپایه های توفیق در زندگی داخلی خود را چه می دانید؟آنها در پاسخ به دو مورد اشاره کردند :
1-تایید کردن همسران
2-احساس لذت از انجام وظایف داخلی خانه
مردانی که دارای زنانی تایید کننده اند زندگی زناشویی خوبی دارند خانمها هم راضی هستند.هیچ مردی از زندگی در کنار یک همسر نامهربانی که دائما از او انتقاد می کند احساس خشنودی ورضایت نمی کند.
این بدان معنی نیست که ایرادات زنان وارد نیست .خیر!ما مردان ایرادات بی شماری داریم اما می توانیم نقد شمارا بر این نقصها زمانی که به نرمی وزبان خوش بیان می شوند تحمل کنیم واگر خدا خواست معایب را برطرف کنیم!
شیوه زندگی اجتماعی شخصی مردم کشورهای جهان اول چنان است که از زن به عنوان یک وسیله تبلیغاتی وتجارتی استفاده می شود.ا
در آن سرزمین مردها ساده ترین تکالیف راکه طبیعت به عهده آنها گذاشته استانجام نمی دهند .در جهان اول تعهد به زندگی -عشق به یکدیگر وحفاظت از کانون خانواده بسیار کمتر از اندازه آن در جهان سوم است.
خوشبختی در تعریف کنفوسیوس یک احساس درونی ویژه است که تنها خود فرد باید آن را احساس کند.
ودر این زمینه طبق آمارهای خانم هایت در دهه های 80 و90 زنان آمریکایی احساس خوشبختی نداشته اند!
در عین حال امروزه زنان ومردان در کشورهای جهان اول از ورود به کارهای اجتماعی تا فضایی در ادبیات تا ریاضی در کلیه مشاغل حضور فعال دارند وزنان موفق تر از مردان اند.