امروز با خودم عهد بستم که دیگر دلم از تنهاییها نگیرد.دیگر های وهوی انسانهای نادان گوشهایم را پر نکند.دیگر دستهای غریبه تکیه گاهم نشود.فقط وفقط به تو بیاندیشم وتمام خوبیهارا نزد تو جستجو کنم. خدایا دلم می خواهد به همه بگویم که تومنبع عشق ودوستی و مهربانی هستی . مهر تو همچون نیروگاهی است که چراغ وجود انسانها را روشن می سازد وحیات را در رگهای بیجان هستی جاری می سازد.هر که در ره عشق تو پیش تر رفت و خوانهای بلا را را پشت سر گذاشت جام وجودش را از محبتت لبریزتر می سازی تا بدانجا که ساقی لب تشنگان می شود وعالم هستی برای نوشیدن جرعه ای از شراب روح افزا مست وجودش می گردند و کعبه وار دورش می گردند!!!
چه باک !چه باک !اگر حرفهایم تکرار مکررات باشد زیرا که حدیث عشق تو تنها سر عالم است و هر لحظه بسان طلوع هزاران خورشید برره مشتاقان کویت نور می افشاند!
حرمت اعتبـــــــــار خــــود را
هـــرگز در میــــــــدان مقایســــــه ی خویش با دیگران مشکن
کـــــــه مـــــــا هر یک یگانــــــــه ایم
موجــــــــودی بی نظیر و بـــــــی تشابه
صدای پای بهار می آید.یاد شمعدانیهای رنگی باغچه می افتم.یاد لباسهای نویی که مادر برایم می دوخت . یاد اسکناسهای تانخورده زیر متکای مادر بزرگ!یاد بوته یاس همسایه که هر شب عطرش در کوچه می پیچید!یاد تمام سالهایی که گذشت! امسال مادر نیست که برایم لباس بدوزد . مادر بزرگ نیست که بوسه بردستانش بهانه عیدی گرفتنم باشد. توهم دیگر نیستی که حضورت قاب خالی هفت سین را پر کند ودر نگاهت ماهیهای قرمز تا ابد دورهم بگردند. سفره عید من امسال خالی است .به دلم سپردم که لحظه سال نو شادیهایم را عیدی بدهد وغمهایت را عیدی بگیرد!راستی عیدت مبارک!
وارد یک مهمانی می شوی، همه مهمانان مشغول صحبت هستند، در میان آن ها فردی ناآشنا توجهت را به خودش جلب می کند که تعدادی از دوستانت به دورش جمع شده اند و با دقت به صحبت های او گوش می دهند. از روی کنجکاوی به آن ها نزدیک می شوی؛ مهمان ناآشنا لباس خیلی مجلل و آراسته ای به تن ندارد اما حتی برای تو که او را نمی شناسی زیبا به نظر می رسد. شما هم به بقیه ملحق می شوی. بعد از اتمام مهمانی هر کسی راجع به این فرد صحبت می کند. «گویی مهمان ناآشنا با یک جادو تقریبا همه را هیپنوتیزم کرده است.» این جمله را با خودت می گویی و آرزو می کنی کاش می توانستی در نخستین برخورد آنقدر زیبا به نظر برسی.
سرتاپا گوش باش
آبراهام لینکلن یک جمله معروف دارد و آن این است:« اگر زبانت را ببندی و دیگران در مورد حماقتت به تردید بیفتند خیلی بهتر است از اینکه لب به زبان بگشایی و همه را به یقین برسانی که احمقی.» برای زیبا بودن نیازی نیست که کلمات قصار به کار ببرید و مدام حرف بزنید. هرچقدر بیشتر به دیگران گوش دهید و حرف های شان را درک کنید آن ها بیشتر دوست تان خواهند داشت. هرگز میان صحبت کسی نپرید یا خود را بی علاقه نشان ندهید، در طول صحبت خود را نخارانید _حتی اگر ضروری بود_ این کار را نکنید چون در غیراین صورت نه تنها زیبا نخواهید بود بلکه مورد تنفر هم قرار خواهید گرفت. مستقیم به چشمان مخاطب تان نگاه کرده و صحبت هایش را با پرسیدن سوال دنبال کنید اما با همه این اوصاف یادتان باشد نمی شود همه مردم را راضی نگه داشت و برای همه زیبا و محبوب بود.
با خودت روراست باش
آدم هایی که از خودشان دیدگاهی ندارند و مدام نظرات شان را تغییر می دهند نمی توانند محبوب باشند. برای این که اطرافیان تان بتوانند روی شما حساب کرده و شما را دوست داشته باشند، روشی را در زندگی انتخاب کنید که فقط مربوط به شخص خودتان باشد و از روی نظر دیگران تقلید نشده باشد. برای محبوب بودن اصلا لازم نیست به چیزی تظاهر کنید که نیستید و تنها ژست یک شخص روشنفکر یا متفاوت را به خود بگیرید. آدم های زیبا خودشان را با همه ضعف های شان پذیرفته اند و از بروز نقص ها و اشتباهات شان هیچ ترسی ندارند. خودتان باشید؛ این کلید زیبا بودن شماست.
جادویی که پشت زبان شما پنهان است
زیبا بودن فقط مربوط به آراستگی ظاهر و لباس های مارک دار شما نیست هرچند در نگاه اول ممکن است توجه خیلی ها را به خودتان جلب کنید اما اگر نتوانید از عهده مهارت های دیگر زیبایی بربیایید، نمی شود به شما لقب یک آدم زیبا را داد. درخشیدن در یک جمع دوستانه یا در محیطی که در آن کار می کنید به عوامل مختلفی بستگی دارد که مهم ترین آن نحوه صحبت کردن شماست. حتما شما هم افرادی را می شناسید که با وجود این که ظاهر زیبایی ندارند به عنوان یک شخصیت دوست داشتنی و زیبا شناخته شده اند. به نحوه صحبت کردن آن ها دقت کنید. چه چیز متفاوتی را در آن می بینید؟ این دسته از افراد حال چه آگاهانه یا ناآگاهانه هنگام صحبت سرعت مناسبی را برای بیان گفته های شان به کار می برند. آن ها نه خیلی تند صحبت می کنند و نه خیلی آرام که دیگران را کلافه کنند. تن صدای این افراد گرم و محکم است و حتی اعتماد به نفس را می شود به خوبی از روی نحوه به زبان آوردن جملات شان حس کرد. علاوه بر این، آن ها از یک جادوی کوچک دیگر هم استفاده می کنند. لبخند! این همان چیزی است که تاثیر خیلی خوبی را روی مخاطب می گذارد. ممکن است شما اطلاعات عمومی بالایی داشته باشید اما موقع بیان کردن آن به تن صدا و سرعت بیان آن توجه نداشته باشید. در این شرایط مخاطب شما در طول صحبت یا با دست هایش بازی می کند یا به جایی دیگر نگاه می کند. این همان لحظه ای است که باید ساکت شوید و دیگر صحبت نکنید متاسفیم اما شما در جذب مخاطب تان شکست خورده اید.
نقش پادری را بازی نکن
فکر می کنید چرا آدم هایی که بیشترین فداکاری و دلسوزی را در حق دیگران می کنند و حتی در این راه از خواسته های خود می گذرند نمی توانند به اندازه افرادی که چنین روشی را در زندگی ندارند، محبوب تر باشند؟ برای این که محبوب و زیبا باشید هرگز نقش پادری را به عهده نگیرید تا دیگران از روی تان رد شده و لگدمال تان کنند. سعی نکنید خودتان را به خاطر دیگران قربانی کنید. خواسته ها و نیازهای تان را با جرات بیان کنید تا دیگران هم شما را جدی بگیرند.
منبع:ایران گراند
بی نیازی از عذر خواهی گرامی تر از عذر راستین است. (حکمت 329)
برترین بی نیازی ودارایی نومیدی است از آنچه در دست مردم است.(حکمت 342)
دست نیافتن به گناه نوعی عصمت است.(حکمت 345)
سخت ترین گناه آنکه گناهکار آن را کوچک بشمارد.(حکمت 348)
امام علی علیه السلام -نهج البلا غه
به گزارش شتاب به نقل از پانا : یک آسیب شناس اجتماعی و متخصص علوم رفتاری از ورود ۴۰۰۰ کلمه و عبارت در ۳۰ سال گذشته به زبان و ادبیات فارسی خبر داد.
دکتر مجید ابهری با بیان اینکه گفتمان جدیدی که بین نسل امروزی شکل گرفته، ناهنجار است اظهار داشت: زبان آرگو (زبان مخفی و خیابانی)، نوعی زبان کوچه بازاری، سخیف و پارکی است که در بین جوانها همیشه رایج بوده است اما این زبان در نسل جدید با سرعت و شدت بیشتری در جریان است که می تواند یک زنگ خطر برای فرهنگ عمومی جامعه باشد.
وی ادامه داد: به عنوان مثال بعضی از واژه های ورزشی مانند «طرف تو آفسایده یا رو اعصاب من اسکی می ره» مصطلح شده است. بعضی ها هم تو حوزه کشاورزی هستند مثل: «شلغم، داره دیمی حرف می زنه» و بعضیها ریشه در فرهنگ شهری دارد مثل: «طرف کلنگیه و…» بعضیها ریشه نظامی دارند مثل: «گروهبان گارسیا یا سهسوته» و از این واژهها بی شمارند؛ ضمنا گسترش تکنولوژی ها و رایانه هم باعث شده واژههایی مثل «طرف هاردش سوخته، مموریش قاتی کرده، آنتن نمی ده» و امثال اینها هم در بین جوانها اپیدمی شود.
ابهری در ادامه با اشاره به اینکه ما کل این واژهها را در لایه یک زبان می بینیم که به آن اصطلاحا آرگو می گوییم اذعان داشت: آرگو زبان غیررسمی، مخفی، سخیف و کوچهبازاری است که ممکن است معنای خاص یا بدی نداشته باشد اما حس بیادبی به اطرافیان منتقل می کند. دقیقا عین همین حسی که در جوانهای امروزی پیدا شده است. الان این ادبیات در بین جوانان ما خیلی رایج است و ۹۰ درصد جوانان ما حداقل پنج یا ده تا از این واژهها را بلدند و در دیالوگهای روزانهشان از آنها استفاده می کنند.
به گفاه این استاد دانشگاه گسترش استفاده از این واژهها در سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی می تواند یک دلیل عمده و مهم باشد که کار بسیار نادرستی است و سریالها و فیلمها نباید با پرداختن زیاد به این واژهها ،به آنها رسمیت بدهند.
وی همچنین تصریح کرد: از نگاه آسیب شناسی گفتاری، ساده بودن، قابلیت فهم عمومی داشتن و خوش آواز بودن باعث جا گرفتن یک کلمه در زبان روزمره شده و در میان جوانان و نوجوانان متداول می شود. از طرفی تکرار این عبارت ها باعث شده است تا از این کلمات به عنوان کلمات رسمی در گفتمان جوانان استفاده شود.
متداول شدن زبان فینگلیش در رایانه و پیامک نیز باعث تضعیف زبان و ادبیات فارسی شده و مربیان آموزشی و نهادهای فرهنگی همراه با رسانه ها باید در مقابله با این زبان و عبارت ها از گفتمان های معمولی استفاده کنند در غیر اینصورت در آینده ای نه چندان دور شاهد زوال ادبیات گفتمان خواهیم بود.
هیچچیز نمیتواند آزاردهندهتر از یک رابطه شکستخورده باشد، اگر شما بهدنبال چنین رابطهای نیستید همین حالا برای ایجاد تغییر دست به کار شوید.
این که چطور یک رابطه آرام به یک زندگی شکست خورده و پر تنش تبدیل میشود، سوالی است که بسیاری زن و شوهرها با آن روبهرو هستند. اغلب آنها هنگام روبهرو شدن با این اتفاق، همسرشان را مقصر دانسته و حتی گاهی احساس میکنند اگر او در زندگیشان نبود، روزهای آرامتر و شادتری را میگذراندند.
ادامه مطلب ...