مذهبی
همین که مرا درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت، درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری، کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون میدیدم، رفتم و گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
من نوشت
گفتند :
از عاشورا - از پشیمانی حر در کربلا
اما نمی دانستم
همه ما حرهای زمانه ایم و امام زمانی داریم که در پشیمانی گناه و سربزیری غفلت ما می گوید :
ارفع راسک
سرت را بالا بگیر !
مناسبت ها
مدینه اولین باری است که میهمانانی چنین غریبه را به خود میبیند. کاروانی متشکل از شصت میهمان
ناآشنا که لباسهای بلند مشکی پوشیدهاند، به گردنشان صلیب آویختهاند، کلاههای جواهرنشان بر سر گذاشتهاند، زنجیرهای طلا به کمر بستهاند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباسهای خود نصب کردهاند.
وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد میشوند،
همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه میکنند. اما پیامبر بیاعتنا
از کنار آنان میگذرد و از مسجد بیرون میرود هم هیأت میهمانان
و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی
میشوند. مسلمانان تا کنون ندیدهاند که پیامبر مهربانشان به
میهمانان بیتوجهی کند به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی
علت بیاعتنایی پیامبر را سؤال میکند، هیچ کدام از مسلمانان
پاسخی برای گفتن پیدا نمیکنند.
تنها راهی که به نظر میرسد، این است که علت این رفتار پیامبر
را از حضرت علی بپرسند، چرا که او نزدیکترین فرد به پیامبر و
آگاهترین، نسبت به دین و سیره و سنت اوست. مشکل، مثل همیشه به
دست علی حل میشود. پاسخ او این است که:
«پیامبر با تجملات و تشریفات، میانهای ندارند؛ اگر میخواهید مورد توجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذارید و با هیأتی ساده، به حضور ایشان برسید.»
من نوشت
زمزمه نام تو در گوشمان است
وقتی پا به جهان می گذاریم
قوت زانویمان هست
وقتی به راه می افتیم
عصای دست لرزانمان
وقتی پیر می شویم
و بدرقه راهمان
وقتی از این دنیا می رویم !
گروهی تورا ( ایلیا ) و گروهی (بری)
عده ای (بطریسا ) و عده ای ( اری )
خواندند !
اما نور خلقت تو
قبل از پیدایش آدم جهان را روشن ساخت
و تا ابد بر تارک آسمان هستی می درخشد !
تو خلاصه و چکیده همه خوبیهایی
و اصول دین را معنا بخشیدی !
و زهی افتخار برای شیعه
که تو امام و مولایشان هستی
و در روزی که همه مردم با امام های ساختگی
از سنگ و چوب و طاغوت محشور می شوند
شیعه سرش را بالا می گیرد و می گوید :
الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمؤمین علی علیه السّلام و الائمة المعصومین (ع)
خدا را شکر که ما را از متمسکین به ولایت علی بن ابیطالب (ع) و اولاد پاکش قرار داد
مولای من !
نعمت ولایت تو ، بهشت است
و جهنم ، دوری از نفس قدسی تو
در این شب عید بیعت ما را بپذیر
که اگر ما بد بنده ای هستیم
تو بهترین مولا هستی !