وبلاگ سایه نوشت:
یکی از دوستانم که مانتویی بود ازدواج کرد شوهرش از او خواست که چادری شود و شد..
2. آن یکی به خواسته ی دوست پسرش چادری شد..
3. آن یکی دیگر پدرش گفته بود که اگر چادر سر نکند حق ندارد پایش را از خانه بیرون بگذارد...
4. آن یکی که خیلی هم تحصیل کرده بود به خاطر حجاب و پوشش نامناسبش کار مناسبی که
درخور تحصیلاتش باشد گیرش نمی آمد...چادری شد و همزمان استخدام..!!!
5. آن یکی از خانواده ی اصیل و نجیبی بود ..با این که دختر صاف و دل پاکی بود..
اما حجاب خوبی نداشت...خواستگاران فراوانی داشت..
ولی او از اینکه خواستگارها به اندام زیبا و لباس های زیبایش توجه می کردند
خوشش نمی آمد...زیبایی هایش را با چادر پوشاند...و شاهزاده ی نجیب روهایش را یافت..
مردی نجیب و با اصالت...
6.آن یکی درسش زیاد خوب نبود...برای اینکه در چشم معلم و استاد باشد چادری شد..
و شاگرد اول کلاس..!!
آن یکی...
آن یکی...
آن یکی چون خدایش گفته بود " بپوشان خود را از دید نامحرم " قربة الی الله گفت..
و چادر به سر کرد...
بعد از سالها....
1. دوستی که به خواست همسرش چادری شد...مدتی بعد از عقدشان شوهرش به او گفت که
هر وقت باردار شد می تواند دیگر چادر سر نکند...
عروس خانوم باردار شد..و برای اینکه چادر دست و بالش را نگیرد دیگر چادر سر نکرد...
2.دوست پسر دخترک دیگر اورا نخواست و دخترک نیز چادر را...
3.آن یکی با مردی ازدواج کرد که از چادر خوشش نمی آمد..
و حالا نیز حرف شوهر ارجحیت داشت بر حرف پدر..و دخترک هم از خدا خواسته...
4. آن دوست تحصیل کرده هم وقتی حسابی ریشه اش را در دولت محکم کرد..
دیگر چادرش به کارش نیامد...
5. دوست دل پاکِ بدحجابِ بعدا چادری شده...آن چنان خودش را در دل مرد نجیب جا کرد...
و مردک را چنان توجیه کرد که چادر نشان بی اعتمادی مرد نسبت به زنش است و یواش یواش....
6.دخترکِ چادریِ شاگرد اولِ کلاس...چادرش تا فارغ التحصیلی اش به زور دوام آورد..
و بعد از فارغ التحصیلی دیگر نیازی به چادر سر کردنش نبود...
آن یکی ها هم یک به یک....
آن دخترک که حرف خدایش را لبیک گفت...
چادرش معرفتش را بالا برد..اوج گرفت تا آسمان....و خدایی شد..لباسش...کلامش...رفتارش..
همه ی امورش خدایی شد...
خوشم میاد به موضوعات رئال می پردازی... وقایعی که در اجتماع مردمان است...
راستی میدانستی همه تفاوت نظری که در انتخاب اقای رییس بود چه بود؟ همین چادر بود! تفاوت در دیدگاه مادرانی بود که می خواستن دخترشان را در خانه بخت ببینند و به هر چیزی چنگ می زدند حتی اگر آن چیز چادر دخترشان باشد و مادرانی که می خواستند دخترشان در کنارشان نذری بپزد ، روضه بیاید و...
هر دو زیباست اما انتخاب با توست
خاطره ای یادم آمد... در امتحانات المپیاد آزمایشگاه فیزیک سالها پیش..من نمی دانستم که بردن روپوش سفید اجباری است(سوء تفاهم نشود من مردم)...من بودم و دختری رقیب من ... او هم نمی دانست ولی چادر را بهانه کرد و با چادر وارد شد و من پشت در ماندم در اندیشه آن مکر...
یا به روایتی دیگر... پیراهن عثمان رنگ چادرهای ما نبود؟!!!هر چه هست زورش زیاد است این چادر....
سلام
من هم مثل شما دوست گرامی از اینکه دین ما وسیله مصلحت سنجی ما شود .بیزارم.دوست دارم از ابتدا مسلمان شوم .اسلام را خودم کشف کنم نه آن چیزی که راست یا غلط در ذهن ما کردند!
shoma faghat hejabo chador midoni.mage manto hejab nis
دوست خوبم حجاب بهتر چادره.ولی چه مانتو وچه چادر در صورتی حجابه که بدون آرایش وموی بیرون وتنگ و... باشه. وقتی ما ساده توی جامعه ظاهر شدیم اونوقت آدمهای حقیقی که ماروبخاطر شخصیت وفکرمون می خوان اطرافمون می گیرند نه اونهایی که مارو بخاطر ظاهر وتیپمون بخوان.که اگر یک روز کم وزیاد شد اونها هم کم وزیاد بشن!
سلام
مطلب چادر خمشل بود
با مطالب جدید آپم
ممنون از نگاه مهربونت
خوشحالم برایت و تصمیمی که داری راهی که به بهشت برسد عطر خدا در آن مملو است...نشانه ها را دریاب ... مسیری بسیار قشنگ در انتظارت است. کوله بارت را بردار و فقط در را بگشا.. خدا پشت در است ... او خود تو را می برد...
آمین
از مطالبت راجع به بودا بر میاد که داری خوب تحقیق و جستجو می کنی.. نمی خوای کمک؟
سلام
ممنون دوست گرامی-هم دوست دارم درباره عقاید آنها بیشتر بدانم هم درباره ورزشهای روحی وجسمی آنها مثل یوگا ومدیتیشن ومراقبه و..