اجتماعی
زمانه عجیبی است. برخی مردمان امام گذشته را عاشقند ، نه امام حاضر را...میدانی چرا؟ امام گذشته را هرگونه
بخواهند تفسیر میکنند اما امام حاضر را باید فرمان برند! و کوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند...» (شهید آوینی)
برخی از مردم که ادعای شیعه بودن می کنند، ظاهر شیعه دارند، عمل عبادی شان مانند شیعیان است، (شاید مثل من!) امام شهید را گریه کن هستند، امام مظلوم را سینه زن هستند، امام غریب را ناله ها می کنند؛ یعنی برای امام حسین ع خوب کار می کنند، حتی خوب اشک می ریزند، اما امام حسین را همچنان «شهید» می خواهند. در نظرشان امام حسین باید همچنان شهید، غریب و مظلوم بماند و ما همچنان بر ایشان گریه کنیم و ناله بزنیم تا حاجاتمان برآورده شود. به قول شهید مطهری، دستگاه حسینی را برخی شرکت بیمه می دانند: «اباعبدالله برای مبارزه با گناه قیام کرد، نه اینکه قیام کرد تا سنگری برای گنهکاران باشد، یعنی حسین ـ علیه السلام ـ شرکت بیمه تأسیس کرده باشد، آن هم بیمه گناه، شما بر من اشک بریزید من نیز گناهان شما را جبران می کنم، حال هر چه می خواهید باشید، ابن زیاد باشید یا عمر سعد.».
باعث تاسف است که برخی فقط گریه کن خوب هستند نه یاور خوب!
حال در مورد امام زمان عج هم همین طور است. برخی امام غایب را مامومند. برای برخی امام زمان آن کسی است که باید غایب باشد و ما برای ظهور و تعجیل در فرجش دعا بکنیم. اما اگر بیاید ندای هل من ناصر سر دهد، قل الدیانون! شاید عده ای آرزو کنند که ای کاش هرگز برای ظهور امام زمان عج دعا نکرده بودیم. ای کاش هرگز امام نیامده بود!! بله. همین مضمون در حدیث هم وارد شده است: الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَو یَعلمُ النّاسُ ما یَصْنعُ القائمُ إذا خَرجَ لأَحَبَّ أکثرُهُم أنْ لا یَرَوهُ، مِمّا یَقتُلُ مِن النّاسِ ··· حتّى یقولَ کثیرٌ مِن النّاسِ: لیسَ هذا مِن آلِ محمّدٍ! و لو کانَ مِن آلِ محمّدٍ لَرَحِمَ!- امام باقر علیه السلام :اگر مردم مى دانستند که هرگاه قائم قیام کند چقدر از مردمان [ظالم ]را مى کشد بى گمان بیشترِ آنان دوست داشتند که او را نبینند ··· چندان که بسیارى از مردم مى گویند: او از خاندان محمّد نیست. اگر از خاندان محمّد بود رحم مى کرد.
ادامه مطلب ...
ادبی
من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام.
من هم سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را - بیآنکه آن زمان خوانده باشماش- طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:«عجب! فلانی چه کتاب هایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد» ...
اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمیآید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس به راستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.
شهید سید مرتضی آوینی