|
راه یافتن شرک به دل انسان از راه رفتن مورچه سیاهی بر روی یک سنگ سیاه در دل یک شب تاریک پنهان تر است. پیامبراکرم (ص)
1- معانی شرک:
اول، به مفهوم همکاری و مقارنت(شرکت) که در نقطه مقابل انفرادی عمل کردن است و دوم، به معنای شیء ممتد و مستقیم است. شرک از منظر قرآن، به معنای همتا و شریک قرار دادن چیزی با خداوند متعال است. ریشهی آن از ماده (شرک) است. بعضی از این مشتقات که در قرآن آمده عبارتند از: تشرک، یشرک، مشرک، مشرکین، مشرکون. [1]
2 - انواع شرک:
شرک در ذات، شرک در الوهیت، شرک در ربوبیت، شرک در عبادت.
راغب اصفهانی در مفردات القرآن می نویسد: شرک در دین بر دو گونه شرک صغیر و شرک عظیم. شرک کبیر به معنای همتا قرار دادن برای خداوند متعال در ذات و صفات و افعال است، شرک صغیر یعنی غیر خدا را در کارهای خود مدنظر داشتن(ریا) یعنی انجام دادن عمل نیک برای این که مردم آن را مشاهده کنند.
3- اثر و نتیجه شرک:
الف) ذلت وخواری:
(ولاتجعل مع الله الهاً آخر فتقعد مذموما مخذولا)
اگر شریکی برای او قائل شوی به ذلت و شکست و خواری گرفتار خواهی شد. [2]
شرک باعث می شود که خداوند بشر را به معبودش واگذار کند و دست حمایت و عنایت را از سر او بردارد و در نتیجه خوار و ذلیل گردد.
ب) تکیه بر منطق بی بنیاد:
(مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کَمَثل العنکبوت اتخذت بیتاً و انّ اَوهَنَ البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون).[3]
قرآن در این آیه، مشرکان را به عنکبوت تشبیه کرده است که از لعاب دهان سست ترین خانه را می سازند و آن را تکیه گاه خویش قرار می دهند، در صورتی که یک باد کافی است تا آن خانه را ویران کند. مشرکان نیز در عقاید دینی به سست ترین منطق و خرافی ترین اعتقاد روی می آورند. توسل به فال قهوه، کتاب حافظ و یا فال نخود و رفتن دنبال دعانویس و سحر و جادو و احضار جن و روح، در مجالس روشن فکران لاابالی بیشتر است تا موحدان روشن اندیش.
ج) اتخاذ معبودهای ضعیف و ناتوان:
(یا ایها الناس ضُرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعونَ من دون الله لن یَخلقوا ذُباباً ولو اجتمعوا له) [4]
ای مردم، مثلی زده می شود، بشنوید و دقت کنید; تحقیقاً کسانی که غیر خدا را می خوانند، هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند، اگرچه برای این امر با هم اجتماع کنند.
این آیه بیان گر این است که بشر و قدرت های غیبی این عالم هرگز نمی توانند مگسی را خلق کنند که حامل شعور و تشخیص و حیات باشد. بشر می تواند سفینه فضایی بسازد، هواپیما اختراع کند، لیکن از ساختن موجود ضعیفی به نام مگس ناتوان است.
قرآن در ادامه آیه می فرماید:
(و اِن یَسلبهم الذباب شیئاً لایسنقذوه منه)[5]
اگر مگس چیزی را از آن ها برباید نمی توانند آن را باز پس گیرند.
این ماجرا بیان گر ضعف معبودها و از همه بدتر ضعف منطق بت پرستان است; یعنی بنگرید چگونه معبودها زیر هجمه های مگس ها واقع شده و توان دفاع از خود را ندارند. آیا این گونه معبودهای بی ارزش و بی عرضه قابل پرستش و احترام اند.
تمام این بدبختی ها به دلیل این است که:
(ما قدروالله حق قدره)[6]
آن ها خدا را به میزانی که باید بشناسند، نشناختند.
و نمی دانند که:
(ان الله لقوی عزیز)
بی گمان خدا هرآینه قوی و پیروز است.
اگر نازی کند، از هم فرو ریزند قالب ها.
د) حبط اعمال:
(ولقد اوحِی الیک والی الذین من قبلک لئن اشرکتَ لیحبطَنَّ عملک ولتکونَنَّ من الخاسرین)[7]
تحقیقاً به تو و پیامبران قبل از تو وحی فرستادیم که اگر شرک ورزیدی، قطعاً و بدون تردید عملت حبط و باطل می شود و هرآینه از زیان کاران خواهی بود.
حبط اعمال یعنی محو آثار و پاداش عمل، چرا که شرط قبولی اعمال، توحید است و بدون اعتقاد به آن، هیچ عملی پذیرفته نیست. نماز در واقع تثبیت عملی و اعتقادی این اصل است.
ه) تباهی جهان:
(ما اتخذالله من وَلد وما کان معه من اله اذاً لَذَهب کل اله بما خلق ولعلا بعضهم علی بعض سبحان الله عما یصفون)[9]
خدا هرگز فرزندی برای خود انتخاب نکرده است و هیچ معبودی با او نیست. اگر چنین می بود، هر خدایی در پی تدبیر و اداره مخلوق خود بود و بعضی بر بعضی دیگر برتری می جستند [در نتیجه جهان تباه می شد] منزه است خداوند متعال از توصیفی که مشرکان از او دارند.
از این آیه به خوبی روشن می شود که خداوند کسی را به فرزندی انتخاب نکرده است که مردم با پرستیدن پسر خوانده خدا به مقاصد و حوایج خود برسند. معبودی نیز در عرض خدا قرار ندارد تا مستقلاً کارساز باشد و یا به واسطه شفیع، حاجت دهنده و آمرزش گر باشد، بلکه بنده خدا بدون واسطه باید با خدا سخن بگوید و او را عبادت کند. اگر معبودهایی در کنار خدا می بود، بدون شک هرکدام به دنبال اداره مخلوق خود بودند و در نتیجه نظام هستی از هم می پاشید; در صورتی که وحدت و هم آهنگی نظام، دلیل روشنی بر وحدت معبود و خالق است. خدا نه پسرخوانده دارد و نه اطرافیانی. او تنهای تنها است: (وحده لاشریک له).
4- انواع توحید:
در نماز می گوییم: حمد و ستایش مخصوص الله ربّ العالمین است. هم او، روزی دهنده و بخشایش گر است و بس. تنها تو را می پرستیم و فقط از تو کمک می جوییم.
توحید در ستایش و ربوبیت، توحید در رازقیت و بخشندگی، توحید در عبادت و مالکیت و توحید در دین و دیانت و نفی همه معبودها و راه های گمراهی، در این سوره منعکس می باشد.
5- دلیل شرک ورزی:
بشر چون خدا را به درستی نشناخته بساط الهی را هم چون قدرت مندان زمینی پنداشته است، از این رو به دنبال پیدا کردن پارتی و شفیع می گردد; چنان چه درباریان و اطرافیانِ صاحبان قدرت میتوانند حوایج مراجعه کنندگان را برطرف کنند، چرا که هرکدام اداره کننده بخشی از قدرت هستند.
*حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: خداوند منان به حساب تمام بندگانش رسیدگی می کند، جز آنانی که به خدا شرک ورزیده اند، پس آنان را بدون حسابرسی به آتش می افکند. [8]
---------------------------------------------------------------------------
منابع:
[1] . مقائیس اللغه، ماده شرک.
[2] . اسراء(17) آیه22.
[3] . عنکبوت(29) آیه41.
[4] . حج(22) آیه73.
[5] . حج(22) آیه73.
[6] . انعام(6) آیه91.
[7] . زمر(39) آیه65.
حکایت زاهد دغل باز
زاهدنمایى مهمان پادشاه شد، وقتى که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامى که مشغول نماز شد، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را طول داد، تا بر گمان نیکى شاه به او بیفزاید.
هنگامى که به خانه اش باز گشت، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. پسرش که جوانى هوشمند بود از روى تیزهوشى به ریاکارى پدر پى برد و به او رو کرد و گفت: مگر در نزد شاه غذا نخوردى؟
زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزى نخوردم که روزى به کار آید. (یعنى همین کم خورى من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزى از همین موقعیت بهره گیرم.)
پسر هوشمند به او گفت: بنابراین نمازت را نیز قضا کن که نمازى نخواندى تا به کار آید؟
اى هنرها گرفته بر کف دست
عیب ها برگرفته زیر بغل
تا چه خواهى گرفتن اى مغرور
روز درماندگى به سیم دغل
( سعدی)
آیه 28 سوره روم مثال جالبی آمده البته سعی کنید خودتان معنی کنید آن را...
که فکر می کنم منظور شرک در عبادت است که خدا نمی خواهد در عبادت کسی شریک او باشد همانطور که ما نمی خواهیم در روزیمان کسی را شریک کنیم.
ممنون از همه تحقیقاتی که می کنید و خواهید کرد..راه حق بسیار کم رهرو شده است...حق نگهدارتان.
باسلام
ممنون از آیه ای که اشاره کردید .تفسیر مختصر آن را از المیزان در آوردم.
و این مثلى است که خداى تعالى براى بطلان پندار مشرکین زده، که براى خدا شریکهایى از مخلوقات خود او گرفته اند، و آنها را چون خدا (اله و رب ) پنداشته اند، و این مثل را به صورت استفهام انکارى آورده، مى پرسد: آیا هیچ در بین مملوک ها و غلام و کنیرهاى شما غلام و کنیزى یافت مى شود که در اموال شما که خدا روزیتان کرده شریک شما باشند؟ با اینکه آنها مملوک شمایند، و شما مالک خود آنها و اموال آنهایید؟ و آیا هیچ تصور دارد که مملوک شما آنچنان شریک شما شود که بترسید بدون اجازه و رضایت شما در اموال شما تصرف کند؟ همان طور که مى ترسید شریکهایى که مثل شما آزادند در اموالتان تصرف کنند؟ آیا هیچ چنین چیزى ممکن است ؟
نه، ابدا چنین چیزى تصور ندارد، و ممکن نیست مملوک شریک مولاى خود باشد، و در اموال او تصرف کند، و وقتى چنین چیزى جایز نیست، پس چطور جایز است که بعضى از مخلوقات خدا چون جن یا ملک با اینکه عبید و مملوک اویند شریک او در ملک او باشند و اله و رب جداگانه اى باشند؟!
دوست گرامی راه حق کم رهرو نیست .شیوه برخورد انسانها با حقیقت فرق می کند. در زمانی زندگی می کنیم که همه آدمها حتی بدان عالم همچون تشنه ای که بدنبال آب می گردد گمشده خود را جستجو می کنند. ولی هر کس بنابر ذائقه روحی در یک وادی قدم می گذارد.خوشابحال کسانی که به معبود رسیدند!
آزمودم دل خودرا به هزاران شیوه
هیچ چیزش جز وصل تو خشنود نکرد
دلیل شرک به ذات انسان بر می گردد.. انسان ذاتا شرک را راحتتر باور می کند... درقرآن آمده:
این [کیفر] از آن روى براى شماست که چون خدا به تنهایى خوانده مىشد کفر مىورزیدید و چون به او شرک آورده مىشد آن را باور مىکردید پس [امروز] فرمان از آن خداى والاى بزرگ است (غافر 12)
ضمنا در پست آخرم..پ.ن4 لینک مطلب شما راجع به شرک را گذاشتم. با سپاس.
ممنون از مشارکتی که دارید.
راستی به دوستانی که آشپزی بلد نیستند هم بگید در پخت غذا نکته مهم چاشنیه وگرنه مواد اولیه در دسترس همه هست!
با عرض سلام و ارادت .
دلم نیامد بدون نظر از این مطلب بسیار عمیق و قابل تأمل بگذرم .
چقدر زیبا بود .. چقدر مفید و البته دوست داشتنی !
فقل ام حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم.
خداوند تنها در یگانگی ،واحد نیست ! او در مهربانی رئوف بودن و غنی بودن رزاق بودن حتی جبار و قهار بودن هم یکتاست !
خداوند از هر یک از صفات اعلی خود صفتی را درون انسان نهاد تا کمی بداند چگونه است ! مهربان بودن رئوف بودن و...
اما او خود تنها و تنها در هر یک از ویژگی های مخصوص به خود یکتاست و بی همتا .
ممنون بابت این مطلبتون رها خانوم .
پایدار و سعادتمند باشید.
سلام
دوست خوبم به نکته های زیبایی اشاره کردی.
ویک نکته که به ذهنم رسیده اینه هر چه ما به خدا نزدیکتر شویم از صفات بی همتای او بیشتر بهره مند می شویم تا جاییکه مانند آیینه انوار الهی را منعکس می کنیم.که حد اعلای این مثال امامان معصوم ماهستند.
موفق وپاینده باشید.
من که بلدم و کلا دنبال چاشنیهای جدید میگردم. تعبیر قشنگی بود.
موفق باشید!
باز هم سلام
کاملا با شما موافقم !
انسان !! تجلی زیبایی از خداست .. و چقدر انسان بودن ! همان بنده ای که خدا میخواهد ، زیباست و قابل تقدیس !
استادی می گفت : خداوند که عاشق مطلق است ! عشق را که گنج بسیار با ارزشی بود درون سبدی به نام دل در وجودانسان ـ به دور از دسترس شیطان ـ قرار داد ! و اطراف آن را با گل هایی از صفات خود چید ! واز انسانها خواست آنها را پرورش بدهد رشد بدهد آنقدر که به اوج آسمان برسد ! نه فقطاسیر زمین بودن !
چندی پیش با دوستی بحث می کردیم بر سر موضوع عشق !
گفت عشق دروغ است و من گفتم : اگر دورغ بود ! خداوند اینقدر پاک و خالص آن را تقدیم تک تک بنده هایش نمی کرد ! این ما هستیم که از آن مراقبت نمی کنیم ! می شکنیم حرمتش را ! در لوح دل درست نگهداری اش نمیکنیم !.. خداوند عشق را در نهاد انسان قرار داد و اجازه ی عاشق شدن بر غیر خودش را به انسان داد و رنج و درد زیبای عشق را به او هدیه داد تا انسان کمی و تنها اندکی از میزان عشقی را که خداوند بر مخلوقش دارد را درک کند ! و بداند او آن خالق بزرگ چقدر مشتاق این است که دست نوازش بکشد بر سر بنده هایی که خالصانه پاسخ عشق اش را می دهند ....
از اینکه اینجا را می خوانم خرسندم بسیار .
یک سلام بهاری
دوست خوبم باخواندن کامنت زیبای شما یاد یک حدیث قدسی افتادم.
در حدیث قدسی است که خدا می فرماید: من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته : آن کس که مرا طلب کند، من را می یابد و آن کس که مرا یافت، من را می شناسد و آن کس که مرا شناخت، من را دوست می دارد و آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می ورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می کشم و آن کس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او می باشم.
همیشه موفق باشی!