من نوشت
می خواست بگوید:
آی دختری که با آرایش تند ولباس زننده در خیابان می روی ، فکر نکن دختری که حجاب دارد زیبا نیست یا مثل تو نمی تواند تیپ بزند!
آی پسری که دست در دست نامحرم می گذاری فکر نکن پسری که سر بزیر دارد واز نامحرم شرم می کند مثل تو حس جوانی ندارد!
آی جوانی که می خواهی بعد از ازدواج دو ستیهای این چنینی ! را کنار بگذاری فکر نکن دلی که اسیر شهوت شد به یک حلقه فلزی پایبند شود!
آی کسی که قرار است در پیری توبه کنی فکر نکن که مرگ مهلت یک پلک زدن را حتی بدهد!
می خواست بگوید :
از خیلی حرفها و خیلی چیزها! ولی بغض راه نفسش را بسته و چشمانش به اشک نشسته بود.
آخرشهر او را برای آلودگی هوا چند روز تعطیل می کنند و روز هوای پاک اعلام می کنند ولی برای آلودگی روح خبری از تعطیلی نیست و کسی روز اندیشه پاک را جشن نمی گیرد!!
مناسبت ها
باید از فقدان گل، خونجوش بود
در فراق یاس، مشکی پوش بود
یاس ما را رو به پاکی می برد
رو به عشقی اشتراکی می برد
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح، پرپر می شود
راهی شبهای دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیّـت است
یاس استنشاق معصومیّـت است
یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
می چکانید اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا: گل یاس کبود
گریه کن زیرا که دُخت آفتاب
بی خبر باید بخوابد در تراب
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
نیمه شب دزدانه باید در مغاک
ریخت بر روی گل خورشید، خاک
احمد عزیزی
مذهبی
ادامه مطلب ...