بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

چرا خداوند من را آفرید؟(2)

مذهبی


خداوند رو باید شناخت .خداوند حکیم است . یعنی هر کاری انجام میدهد از روی علم است . بیهوده نیست . با درایت و تدبیر است . هدف دارد و بهترین حالت را در ان کار لحاظ میکند


از طرفی ارحم الراحمین است و انسان را بسیار دوست میدارد . خلقتی عظیم خلق کرده و برای خلق آن به خود تبریک میگوید .

انسان وقتی به دنیا میاید مثل لوح پاکیست که خداوند میخواهد ان را به بهترین نحوی شکل دهد. البته او را مختار افریده و در عین حال وظیفه هدایت او را تا مقام بندگی بر عهده گرفته است

و اگر غیر از این باشد خداوند از حکمتش فاصله میگیرد !

پس خداوند هادی است . حالا این هدایت را کجا باید یافت؟ چیزی که عقل میگوید این است که هدایت وجود دارد ... بگذریم

خداوند چون انسان را بسیار دوست میدارد و به تک تک ما خلایق احاطه دارد و به قول خودش از رگ گردن به ما نزدیک تر است. همیشه دعا های ما را میشنود . نیاز های ما را میداند . و حتی بهتر از خودمان .

مهربان که هست . دوستمون که دارد .(درکش هم نمیکنیم و نمی توانیم بفهمیم چقدر) یهترین رو هم برای ما میخواهد . زورش هم که میرسه و بر هر چیز تواناست . دریغ ندارد و دنیا هم خلق خودش است و هر کار ی بخواهد با توجه به حکمت و رحمتش انجام میدهد . حتی اگر ما نبینیم و ندانیم .

ما نمیدانیم چه باید بخواهیم ! ولی او میداند . بهتر از هر کسی . خودش خلق کرده وخودش تدبیر میکند .

پس با توجه به نوع افرینش هر کسی بهترین چیزها و پیشامد ها برای او رقم میخورد . اگر بجز بهترین ها با توجه به هدف خلقت برای انسان رقم بخورد پس این خدا ناتوان و فاقد صلاحیت خداوندی است!

پس یقینا با توجه به نفس ما و کار های ما بهترین چیزی که باید برای ما پیش آید تا به مقام بندگی و رها شدن از همه چیز حتی خودمان برسیم خداوند هادی حکیم مهربان برای ما مقدر خواهد فرمود .

حضرت محمد (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) که محبوب ترین خلقت خداوند متعال است میفرماید که بیش از همه انبیا زجر کشید!
امامان (علیه السلام) خودمان را ببینید . وقتی بلایی به ما رو میکند در مقایسه با زجری که ایشان کشیدند هیچ نیست .

پس باید رابطه ای بین بلا و محبت و بندگی باشد!

اگر با من نبودش هیچ میلی------------- چزا ظرف مرا بشکست لیلی؟!


آنچه که بزرگان در تفسیر این نوع احادیث شریف می فرمایند بسیار قابل تامل است.اصل اساسی که ما باید در تبیین این حدیث در نظر داشته باشیم این است که "صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی".

هر چیزی در عالم یک حقیقتی دارد که همان اصل اوست و باید به سمت آن حرکت نماید.انا لله و انا الیه راجعون.


شما فرض بفرمایید که می خواهید از آب سخن بگویید و به حقیقت پاکی و طراوت آن آگاه شوید. آیا آبی که در لجن زار است یا آب گل آلود محل درستی برای رجوع و قضاوت ماست؟ یا باید به خود آب بدون غش و آلودگی رجوع نمود؟ فرض نمایید که می خواهیم از شوری مطلبی بگوییم؛ بهتر است به مثلا یک غذای شور استناد کنیم یا خود نمک را مورد توجه قرار دهیم؟ هر حقیقتی تنها یک اصل دارد که همه ی دیگر موارد فرعی از او سرچشمه می گیرند و این درباره ی انسانیت هم جاری است.


ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزل الا بقدر المعلوم :هیچ چیز نیست که خزینه هایش پیش خداوند و به اندازه ی های مشخص در عوالم پایین نزول یافته است.

اصل همه ما معصومین(علیه السلام) هستند.

من و شما و دیگران در آغاز تولدمان تنها جسما انسان هستیم اما آن خصوصیاتی حقیقی که نشان از انسان بودن است با اتصال به انسان کامل محقق شود. حقایق معنوی مثل آب و شوری نیستند که به خاطر محدودیت دنیا مادی تکثر داشته باشند (مقداری در این دریا و مقداری در آن دریا) بلکه یک چشمه اند که برای رسیدن به آن باید با آن متحد شد و آنگاهی که با آن یکی شدیم ما آن می شویم و آن حقیقت ما می شود. یعنی به آب گل آلود تنها آن مقدارش را آب می گویند که جدای از هر اضافاتی است و جدای از هر اضافاتی این چنینی تنها آب است.


پیامبر(صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) آن آب گوارای انسانیت اند که هر کس هر چقدر اوست، هست؛ بقیه اش شرهای عدمی است.

عالم برای انسان کامل خلق شده است و برای همه ی دیگر افراد بشر به اندازه ای که انسان کاملند. ما هر چقدر تهذیب و خود سازی می کنیم باید هدفمان اتصال به حقیقتمان که انسان کامل است باشد؛ هر چقدر علی(علیه السلام) شدیم هستیم و هر چه هست برای رسیدن به انسان کامل است.


اصلا نمی شود کسی انسان کامل در منظرش نباشد و بگوید من انسانم.

انسان بودن یک قرار داد نیست یک وجود است که باید به آن متصل شویم. مثل آن آب گل آلودی که می خواهد به دریا برسد.همه ی حقایق دینی همینگونه است باید از خود عبور کنیم و به آن منبع متصل شویم.مثلا سجده و رکوع یک حقیقتند که به آن فرشته ی سجده و رکوع می گویند و برای انجام درست این فرایض باید به آن ها رسید.

حضرت علی(علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه می فرمایند: ملائکته منهم سجود لا یرکعون و رکوع لاینتصیون.یعنی فرشته سجودی است که رکوع نمی کند و رکوعی است که نمی ایستد.

نمی فرمایند فرشته سجده می کند یا رکوع می کند.اصلا فرشته دست و پا ندارد.این ها تفکرات یهودی است که برخی با آن انس گرفتند .نخیر فرشته ای است که حقیقت رکوع است و فرشته است که حقیقت سجود است.رکوع و سجود قرار داد نیستند حقیقت تکوینی هستند که باید به آن ها متصل شد.


در عالم برزخ افرادی دور مومن می آیند که آن ها را نمی شناسد بعد می پرسد و می گویند

ما نماز تو و حج تو و از همه زیباتر ولایت تو هستیم.این ها وجود عینی دارند.باز هم تاکید می کنم قرار داد نیستند که سجده را مثلا حالتی از گذاشتن مهر روی پیشانی بدانیم.


ان شاء الله خداوند بخواهد تا متوجه شویم که حقیقتا مرگ بدون شناخت معصوم(علیه السلام) مرگ در جاهلیت است زیرا آن مقداری در حضور خداوند هستیم که انسانیم و آن مقداری انسانیم که متصل به اصل انسانیت که نور محمدی(صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) است باشیم.برخی ائمه(علیه السلام) را تنها آنقدر می شناسند که می گویند که در فلان تاریخ به دنیا آمده اند پس خوشحال باشیم و در آن تاریخ از دنیا رفته اند پس گریه نماییم. این ها همه اش درست اما حقیقت معصومین(علیه السلام) عین انسان بودن و هر کس آن منظر متعالی را درک کند رستگار است؛

بداند که معنی ملاقات با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه دیدن گوشت و پوست ایشان است که عده ای دیدند و بریدند.


آن صورتی که زیباترین موجود در قبر است و تا ابد همراه ماست و خود را ولایت معرفی می کند همین اتصال به آن دریای حقیقت انسانیت است.

مهم رسیدن به این است که همه ی عالم برای او خلق شده است بلکه جز او اصلا چیزی نیست. انسان کامل اولین مخلوق است و عالم همه ی از او به عرصه وجود رخ نموده است.در آخر هم هر کس هر چقدر متصل به اوست تا ابد باقی می ماند.


کل شیء هالک الا وجهه.ائمه(علیه السلام) می فرمایند ماییم آن وجه خداوند که می مانیم! پس هر کس به آن اندازه ی ابدی می شود که به آن ها متصل است.


در دعای ندبه داریم که ائمه(علیه السلام) واسطه ی فیض هستند.معنی واسطه را اغلب با مثال های دنیایی خودمان مقایسه می کنیم؛ حال آنکه واسطه ی فیض یعنی همه چیز از انسان کامل به ساحت وجود طلوع نمود و انسان کامل هم به فیض حق قائم است.برای همین اگر نظر انسان کامل از دنیا جدا شود قیامت می گردد.زیرا ذرات عالم با او وجود او موجوداند.


میزان روز قیامت علی(علیه السلام) است.این ها مفاهیم قراردادی نیست؛ حقیقت این است که در قیامت هر چقدر علی(علیه السلام) داری در بهشتی.

داریم که در معراج خداوند با صوت مولا علی(علیه السلام) با پیامبر(صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) سخن می گفت.اساتید در رابطه ی با این احادیث خیلی سخن دارند.اصلا آنجا صوت نداریم.علی(علیه السلام) همه ی تجلی خداوند است و همه ی تجلی خداوند علی(علیه السلام) است.


در عالم غیر از انسان کامل چیزی نداریم زیرا عالم یعنی ظهور اسماء الهی و همه اسماء هم در انسان کامل منعکس است(ارجاع) و عالم اوست.

همه ی آنچه به ظهور می توانست که بیاید در پیامبر(صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) به ظهور رسید. برای همین حضرت(صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) می فرمایند من رانی فقط راء الله.هر کس مرا ببیند الله را دیده است


عوالم ماده و برزخ و قیامت شئونات انسان کاملند. ما هم باید از اضافاتمان رها شویم و فانی در این دریا شویم تا با حقیقتمان به نظاره ابدیت عالم بنشینیم بلکه شهود کنیم که عالم همه برای ماست آنقدری که انسان کامل هستیم ان شاء الله.


زیر شمشیر غمت رقص کنان خواهم رفت

و ما انسانهای نادان چرا به جای صبر و شکر هی نق میزنیم نمیدانم!
بابا خداوند که نمی افرینه و رها کنه .
خودش میدونه چی کار داره میکنه .
صبر کن . شکر کن . همین که ما رو افریده و لایق دونسته که هست بشیم خدامون بشه مایه سعادت نیست؟
قدرتی به اون محبت و عظمت تو را لایق خلق دانسته لایق این دونسته که خدات باشه و بهت محبت کنه و به راه خودش بیاره.
باز نا شکری کن .
همه کاءنات را برای من افرید . محبوب ترین مخلوقاتش رو برای هدایت من مامور کرد Heart
خداوند همه لذت ها را برای ما افریده و ما را برای خودش! حتی میفرماید چنان بعد از دنیا در نعمت غرقتون میکنم که تصورشم نمیتونید بکنید . و برای انان که دیگه اخرش هستند خودش رو قرار داده
و این چیه که بالاتر از اون نیست و مخصوص اخص خواص و محبوبین درگاهشه ... کسی نمیداند ...

ان شاالله که ما هم بفهمیم
التماس دعا


منبع : سایت بیداری اندیشه