میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت
بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی
اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی
خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّر ادین شاه و
مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام
که می خواهی از بازار پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه
گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد.
تاریخی
داستانی
که در زیر نقل میشود، مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت
«احمدشاه قاجار» برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای «دکتر جلال گنجی»
فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» برای نگارنده نقل کرد :
ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصیل
میکردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همه دانشجویان خارجی باید
از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند. ما
بهانه آوریم که عدهمان کم است.