بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

یوسف کنعان من !

مهدویت





یوسف ڪنعان مـــن 

ڪنعان شعرم پیر شد...

باز آے از مـــصــــر

باور کن ڪه دیگر دیر شد...


درد هجــــــرت،

چشم یعقوب دلم را ڪور ڪرد

پس تـو پیراهن بـــیاور، 

ناله ام شب گیر شـــــد...

 

ادامه مطلب ...

حقیقت ظهور

مهدویت 


"امام زمان آمدنی نیست، آوَردَنیست"


✨ حاج اسماعیل دولابی میفرماید: ظاهرا میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم.


شهادت امام حسن عسگری (ع)

مناسبت ها



Click here to enlarge



مراقبه‌کننده باید در روز شهادت امام عسکری(ع) به هر نحو که می‌تواند حضرت را زیارت کرده و به امام زمان(عج) تسلیت گوید و خیرات و برکاتی که از آن ناحیه ولی‌عصر(عج) بر مردمان خواهد رسید را متذکر شود.

میرزا جواد‌آقا ملکی تبریزی در کتاب ارزشمند «المراقبات» درباره سلوک و منش انسان در روزه هشتم ربیع‌الاول آورده است:

در روایت وارد شده است که شهادت امام ابی محمد حسن عسکری علیه‌السلام، در روز هشتم ربیع‌الاول روی داده است. در این خصوص برای مراقبه کننده شایسته است که در این روز محزون و اندوهگین باشد، به ویژه از این روی که صاحب مصیبت در این روز، حجت عصر و امام زمان، حضرت مهدی عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف است.پس با هر آنچه به نظرش می‌آید، آن حضرت را زیارت نموده و هر طور که مناسب می‌داند به امام زمان(ع) تعزیت و تسلیت گوید.

آنگاه به میمنت امامت آن امام همام (ع) به درگاه خداوند متعال شکرگذاری کند، و از غیبت آن امام و دوری‌اش اظهار تأثر کرده و عصر ظهور و فوایدی که از آن امر بر دین عاید خواهد شد و انوار و خیرات و برکاتی که از آن ناحیه بر مردمان خواهد رسید، متذکر شود.

 

 

امام حسن عسکری (علیه السلام) روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260  هجری، هنگام نماز صبح به شهادت رسیدند. ابن بابویه و دیگران گفته‌اند که معتمد عباسی آن بزرگوار را با زهر شهید نمود.

ابوسهل می‌گوید: "در محضر امام عسکری (علیه السلام) بودم که امام به خادم خود فرمود تا مقداری آب بجوشاند. پس از آنکه آماده شد، مادر حضرت حجت (عج) آن را برای امام (علیه السلام) آورد، همینکه خواست ظرف را به دست آن حضرت بدهد و حضرت بیاشامد،  دست مبارکش لرزید و ظرف به دندانهای پیشین ایشان برخورد کرد. امام ظرف را بر زمین گذاشت و به خادم خود فرمود: "داخل این اتاق می‌شوی و کودکی را به حال سجده می‌بینی، او را نزد من بیاور."

ابوسهل می‌گوید که خادم گفت: "من وارد اتاق شدم؛ ناگاه چشمم به کودکی افتاد که سر به سجده نهاده بود و انگشت اشاره خود را به سوی آسمان بلند کرده بود. به آن بزرگوار،  سلام کردم و آن حضرت پاسخ مرا داد و نماز و سجده را مختصر کرد. پس از پایان نماز، عرض کردم که امام عسکری (علیه السلام) می‌فرماید شما نزد او بروید. در همین هنگام مادر بزرگوارش آمد و دستش را گرفت و نزد پدر برد.

ابوسهل می‌گوید چون آن کودک به محضر امام حسن عسکری (علیه السلام) رسید و  سلام کرد، بر چهره‌ اش نگاه کردم، دیدم که رنگ چهره مبارکش روشنایی و تلالو دارد و موی سرش به هم پیچیده و مجعد و ما بین دندانهایش گشاده است. همینکه امام عسکری (علیه السلام) نگاهش به فرزندش افتاد، گریست و فرمود: "ای سید خاندان خود، مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش می‌روم." آن آقازاده ظرف آب را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد. آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: "پسرم!، بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین و تویی پسر و جانشین من و منم پدر تو، و تویی محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بنعلی بن ابیطالب (علیهم السلام) و پدر توست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است. این عهدی است به من از پدرم و پدرهای طاهرین ...

و در همان هنگام بود که حضرت امام عسکری (علیه السلام) به شهادت رسید.




کتاب الغیبه،  شیخ طوسی (ره)



نشان یار

مهدویت

بنام خداوند مهرورز




روزی ابابصیر به همراه امام محمد باقر علیه السلام  وارد مسجد شد. جمعیت بسیاری در رفت و آمد بود. امام به ابابصیر فرمودند: از مردم بپرس آیا مرا را می بینند؟ ابابصیر به سراغ مردم رفت و از هر کس که پرسید امام را دیدی پاسخ منفی شنید. با اینکه آن حضرت در کنارش ایستاده بودند. در همین میان ابوهارون مکفوف که مردی نابینا بود سر رسید. حضرت فرمودند: از او بپرس. ابابصیر جلو رفت و پرسید: امام محمد باقر را ندیدی؟ گفت: چرا. ایشان همین جا ایستاده‌اند. متعجبانه گفت: از کجا فهمیدی؟ ابوهارون پاسخ داد: چگونه ندانم در صورتی که آن جناب نوری است درخشان و آفتابی تابان.

 

برای دیدنشان بیشتر از آن که چشمِ سر لازم باشد چشمِ دل واجب است و افسوس که سالهاست به دست خود چشم دلمان را کور کرده‌ایم. امام لحظه لحظه‌ی زندگی در کنار ماست. در میان سختی‌هایمان، در لحظه های شادی مان، با هر نفس کشیدنمان...

 

و ما چقدر غافلیم...

 

اما دیگر بس است. باید او را در میان لحظه‌ها پیدا کرد. باید دل را شست و البته از همین ابتدای کار از خودش مدد گرفت و باور کنیم این کار شدنی است.

 

مواد لازم:

 

یک دفتر و یک مداد...


از امروز شروع کنیم هر نعمتی را که در طول روز به ما می‌رسد در دفتر ثبت و شماره گذاری کنیم. اعتقاد ما این است که «بیمنه رزق الوری». همه چیز به واسطه‌ی او به ما می‌رسد. کار سختی نیست و حتما چیز مهمی نباید برای نوشتن وجود داشته باشد. فقط باید چشم را باز کرد و درست دید. در طول یک هفته خواهیم دید چقدر امام به ما نزدیک است و ما چه مقدار از او دور! و اگر روزی رسید که به خیال باطل افتادیم که او رهایمان کرده و به یادمان نیست تورق این دفتر و مرور این همه احسان، ما را به بودنش دلگرم می‌کند.


منبع: وبلاگ بوم دل


بی خبر در بزن ...

مهدویت 


بی خبر در بزن و سرزده از راه برس 


مثل باران بهاری که نمی گوید  کی ؟


صدقه در شب عاشورا

مذهبی



علامه امینى شب تاسوعا و عاشورا براى امام زمان (عجل الله) صدقه کنار میگذاشتند و میگفتند: امشب قلب حضرت در فشار است.


علمدار کربلا

من نوشت



http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/new_folder/%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%DA%A9%20%DB%8C%D8%A7%20%D8%A7%D8%A8%D8%A7%20%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87.gif



کاروان حسین (ع) هرلحظه به سرزمین موعود نزدیک می شود

اینجا همان طور سینا است

که موسی کلیم (ع) به  هوای جستن  آتش ترک زن و فرزند کرد

اینجا همان کوه صفا ومروه است

که ابراهیم خلیل (ع)از مهر پدری گذشت و اهل و فرزند رها  کرد


اینجا کرب و بلاست 

که جایگاه کرب واندوه و ناله و بلاست!



 

ادامه مطلب ...