بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

راز خورشید

من نوشت






مانند خورشید باش

که هر صبح

انتظار طلوعش را می کشند

و هر شب غروبش را

به تماشا می نشینند

مگذار نور وجودت
 چشمها را بزند !

نظرات 2 + ارسال نظر
ღ☆*زنگ انشا*☆ღ پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:25 ب.ظ http://zangensha.ir/

زندگی خواب لطیفی است که گل می بیند
اضطراب و هیجانی است که انسان دارد
زندگی کلبه ی دنجی است که در نقشه خود
دو سه تا پنجره رو به خیابان دارد
گاه با خنده عجین است و گهی با گریه
... گاه خشک است و گهی شر شر باران دارد
زندگی مرد بزرگی است که در بستر مرگ
به شفابخشی یک معجزه ایمان دارد
زندگی حالت بارانی چشمان تو است
که در ان قوس و قزح های فراوان دارد
زندگی ان گل سرخی است که تو می بویی
یک سراغاز قشنگی است که پایان دارد

سلام عزیزم ممنونم

محمد چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ق.ظ http://mohammad

سلام

غنچه با دل گرفته ، گفت :

((زندگی ، لب زخنده بستن است ))

گل به خنده ،گفت :

((زندگی، شکفتن است

با زبان سبز ، راز گفتن است ))

[گل][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد