بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی








آدمخوارها:


پنج آدمخوار در یک شرکت استخدام شدند.

هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس شرکت گفت: “شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید”.آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاری نداشته باشند.


ادامه مطلب ...

از وسط برو



                            

یک نفر از پشت سر صدام زد، صدا خیلی آشنا بود، ولی هر کاری کردم صاحب صدا را نشناختم. با هم دست دادیم ... و احوالپرسی کردیم بعدش هم یارو گفت:

 - دارم از «وسط محله میام ... رفته بودم پیش دکتر.»

 - خدا بد نده !

 - وسط سرم یک جوش زده بود، جوش چرکی ... .....

..... - ان شاءالله خوب می شه، چیزی نیس.

 

ادامه مطلب ...

معرفی یک پست جدید

سلام دوستان خوبم


چندروز پیش یک کتاب جالب دیدم که گفتم یک فرصت بذاریم با هم بخونیم. البته به این صورت که من قسمتهایی از این کتاب را خلاصه می کنم ومی نویسم وشما زحمت خواندنش را می کشید!!!

این شیوه کتابخوانی را تا بحال در وبلاگی ندیدم .کار جدیدیه .اگر همراهی دوستان باشه که ادامه می دم وگرنه مثل کتاب (روانشناسی زن ومرد ) نصفه می مونه.


نقدا قسمت اول کتاب معراج السعاده (شیخ عباس قمی ) را که در زمینه خودشناسی واخلاق واقعا مطالب قشنگی داره تقدیم می کنم تا بعد!


مقدمه


بدان که آدمی از دو جزء تشکیل شده :


یکی بدن ظاهر که آن را تن گویند و از عناصر چهارگانه (آب وخاک وهوا وآتش ) واز جنس این عالم است.

ودیگر نفس که آن را روح وجان وعقل ودل نیز گویند و آن جوهر مجردی است از عالم ملکوت وبه سبب همین گوهر است که آدمی بر سایر حیوانات برتری دارد.


ادامه مطلب ...

غربی تر از غربی ها


دیروز حوالی بازار تهران دیدمت . شال قرمز وشلواری همرنگ آن با یک مانتو کوتاه سیاه .با آرایشی تند .همه چیز برای یک خرید خوب عالی به نظر می رسید!

به آرامی نزدیکت شدم وگفتم: خانم این چه طرز لباس پوشیدنه ؟

وتو در جواب گفتی : به تو چه خانم !

قدمهایت راتند کردی ورفتی چند نگاه لرزان هم با تو دور شدند.

اما باور کن اصلا از جواب تو نرنجیدم . چون اگر اشتباه می گفتم از من فرار نمی کردی.خودت هم فهمیدی که یک جای پازل را اشتباه چیدی !

من خوشحالم !شاید حرف من باعث شود که لحظه هایی به خلوت خودت فرار کنی وفکر کنی جدا از دین و حجابی که قبولش نداری . همان غربیها که مدل لباس وآرایشت  را با فیلمشان ست می کنی ،در محل کار ودانشگاه وخرید همان جور لباس می پوشند و خود را می سازند که در مهمانیهای شبانه ؟

اگر این طور نیست پس چه بر سر من آمده که از غربیها هم غربی تر شده ام؟


دوباره که ببینمت باز هم می گویم :......

وتو می گویی:........؟

کاغذ دیواری


باخدا می توان بی نیاز شد واز خدا نمی توان بی نیاز شد.

امام سجاد(ع)

 






هیچکس آنقدر ثروتمند نیست که بتواند گذشته اش را پس بگیرد.





آهنگر صبور


m%203.jpg


سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش چیزی درست به نظر نمی‌آمد.
 حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد.
 یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاش‌هایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده».
 
ادامه مطلب ...

عطر ظهور

مناسبت ها


الهی ! رجب گذشت وما از خود نگذشتیم.

الهی تو از ما بگذر

سلام بر شعبان واعیادش!

سلام بر حسین وعباسش!

سلام بر سجاد وسجودش!

سلام بر نیمه ماه وظهور مولودش!





کاریکاتور اسلام


کاریکاتور یک انگلیسی به نفع مسلمانان 
کاریکاتیر انجلیزی مناصر للمسلمین 2012 ,کاریکاتیر انجلیزی مناصر للمسلمین Images 2012 ,کاریکاتیر انجلیزی مناصر للمسلمین 1433 ,کاریکاتیر انجلیزی مناصر للمسلمین

ترجمه :متهم است .. زنده یامرده, احتیاط کنید بسیارخطرناک است


کاریکاتیر انجلیزی مناصر للمسلمین 2012 ,کاریکاتیر انجلیزی مناصر للمسلمین Images 2012 ,کاریکاتیر انجلیزی مناصر للمسلمین 1433 ,کاریکاتیر انجلیزی مناصر للمسلمین
یک راهبه می تواند سرتاپای خود را بپوشاند تا زندگیش را وقف عبادت کند , درست است ؟
اما چرا وقتی یک زن مسلمان این کار را انجام دهد , مورد ملامت قرارمیگیرد ؟

ادامه مطلب ...

خانه نیمه تمام



در خیابانی با نام بهار زنی رادیدم

سرخی یک آه ماسیده برلبانش بود

در نگاهش شعری از آتش

وتنهایی اش تا بی نهایت تقسیم شده بود


 

رفتم تا رویای خانه نیمه تمام

دردل کوچه ای پر از چنار

خانه ما بود ،خانه بچگی ها

بوی آلوچه ،لواشک ،بوی جوی!

آب می پاشیدیم از پنجره ها

وتعجب رهگذر

از تماشای دوجفت چشم سیاه!



خانه ما دگر در نداشت

نه پنجره ای ،نه دیواری

معمار نقش خاطره

بر خشتهای آن می زد

روی بامش زاغکی نبود

تا مشقهایم را تکرار کند

در حیاطش کبوتری نبود

تا دلم پر از هوای دانه شود

دانه های اشک می گفتند

طعم خوشبختی چه کال است

مثل رویای خانه نیمه تمام !

اگر بعتثی نبود !

مناسبت ها


مبعث پیام آور وحی






















نزدیک به پانزده قرن از مبعث رسول خدا، محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله می گذرد. امروز ما هستیم و دینی که از او به یادگار مانده است. در این نوشتار در پی پاسخ به این سوالیم که اگر بعثتی رخ نمی داد چه اتفاقی می افتاد؟ 

برای پاسخ به این سوال بهتر آن است که پیامدهای بعثت را مورد بررسی قرار دهیم تا روشن شود پیامبری آن حضرت چه دستاوردهایی به دنبال داشته که در صورت نبود آن، بشر از فیض درکش محروم می شد.


ادامه مطلب ...