مقدس اردبیلی، هم از مراجع بوده و هم از نظر تقدس به اندازهای مقدس بوده که طلبهها لقب مقدس به ایشان دادهاند و جداً مقدس بوده و تشرّف داشته است. از او پرسیدهاند اگر در جای خلوتی هیچ کس نباشد به جز نامحرم، آیا شما زنا میکنی یا نه؟! ایشان نگفت نه، بلکه گفت: پناه میبرم به خدا اگر چنین صحنهای برای من جلو بیاید. به اندازهای مهم است که قرآن از حضرت یوسف نقل میکند. حضرت یوسف در همه این صحنههایی که برایش جلو آمد، نمره بیست آورد. اما همین حضرت یوسف وقتی از صحنه زلیخا فرار کرد، قرآن درباره او میگوید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّه»[1]
اگر عصمت حضرت یوسف نبود، همینطور که زلیخا به یوسف تمایل داشت، یوسف هم به زلیخا تمایل پیدا میکرد، اما عصمت او نگذاشت. این آیه از آن حرف مقدس اردبیلی هم مهمتر است. عصمت میخواهد که انسان بتواند با نامحرم در یکجا باشد و سالم بیرون آید، حال زن باشد یا مرد باشد.
باز قرآن تعریف حضرت یوسف را میکند. در وقتی که در آن مجلس کذایی حضرت یوسف را خواستند و آن زنها اظهار تمایل به حضرت یوسف میکردند، حضرت یوسف موفّق شد و از جلسه بیرون آمد و یک جمله دارد: «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ»[2]
مواظب باشید خلوت با نامحرم، صحبتهای غیرمتعارف با نامحرم، شوخیها با نامحرم، بیعفتیها و بیحجابیها و بیحیاییها با نامحرم، خطر دارد و خطرش نیز خیلی بالاست، به اندازهای که یوسف و زلیخا میبرد.
یک بزرگی راجع به این صحنه یک جمله دارد و جمله شیرینی است. میگوید زلیخا یک زنی بود که هرچه یک زن میخواست، زلیخا داشت. یک زن، شوهر خوب میخواهد و شوهر او عزیز مصر بود. از نظر تمکن و تموّل، اوّل متمکن و متموّل بود و خیلی بالا بود. یک زن، زیبائی میخواهد و او بهترین زیبائیها و جوانیها را داشت. بالاخره هرچه یک زن میخواست، او داشت و اما یک چیز نداشت و آن حیا و عفّت و حجاب بود. میگوید همین بیعفتی و بیحیایی، زلیخا را زمین زد که اگر تمام دنیا پشت به پشت یکدیگر میکردند و میخواستند یک زن را زمین بزنند، اینقدر نمیتوانستند که زلیخا به دست خودش، خودش را زمین زد.
ادامه مطلب ...