بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

عاشقان عیدتان مبارکباد !

من نوشت



یا ایها العزیز ! مَسَّنا و اهلنا الضُر و جِئنا ببضاعه مُزجاه و اَوفِ لَنَا الکَیل و تَصَدَّق علینا ؛ ان الله یَجزِی المتصدقین.


ای یوسف زهرا ! ای عزیز دلها !عید ما زمانی است که تو بیایی!

مولای من ! برسر ما منت بگذار و  وجانهای غرق گناهمان را رهایی بخش !

مولای من ! پیمانه وجودمان را از سبوی عشق ومعرفت به خودت لبریز کن !

امروز که روز عید است به ما صدقه ای بده که آزرده خاطریم وسخت محتاج نظر عنایتت هستیم !

بررسی علمی ازدواج

اجتماعی

یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است :
می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم.من 25 سال دارم و بسیار زیبا ، با سلیقه و
خوش‌اندام هستم. آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم.
شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست ، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک
هم به طبقه متوسط تعلق دارد چه برسد به 500 هزار دلار.خواست من چندان زیاد نیست.
هیچ کس درآنجا با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟
 سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟
چند سئوال ساده دارم:1- پاتوق جوانان مجرد کجاست ؟2- چه گروه سنی از مردان
به کار من می‌آیند ؟3- چرا بیشتر زنان افراد ثروتمند ، از نظر ظاهری متوسطند ؟
4- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند ؟

امضا ، خانم زیبا
ادامه مطلب ...

گفتار امام باقر (ع) درباره توحید

مناسبت ها



بنابر نقل مدائنی، روزی یکی از اعراب صحرا گرد به خدمت ابو جعفر محمد بن علی آمد و از وی پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیده‏ ای؟ امام پاسخ داد: من چیزی را که ندیده باشم عبادت نمی‏کنم.اعرابی پرسید: چگونه او را دیده‏ ای؟ فرمود:دیدگان  نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را می‏بینند. با حواس به درک نمی‏آید و با مردمان قیاس نمی‏شود. با نشانه‏ ها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد. در کار خود هرگز ستم روا نمی‏دارد. او خداوندی است که جز او معبودی نیست. اعرابی با شنیدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند خود آگاه‏تر است که رسالتش را کجا قرار دهد.

 

 


تشرف علی بن مهزیار خدمت امام زمان (عج)

مهدویت


علی بن مهزیار نقل می‌کند: من بیست مرتبه به حج بیت‌الله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفر‌ها قصدم دیدن مولایم امام زمان (ع) بود، ولی در این سفر‌ها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمی‌شوی؟ گفتم: نه، امسال گرفتاری‌هایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم. 

شبی در عالم خواب شنیدم کسی می‌گوید:‌ای علی بن ابراهیم، خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی. 

آن شب را هر طور بود به صبح آوردم، و با امیدی مهیای سفر شدم، وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند، ولی به آن‌ها از علت تغییر عقیده‌ام چیزی نگفتم. شب و روز مراقب موسم حج بودم تا آنکه موسم حج فرارسید و کارم را آماده کرده، با دوستان به آهنگ حج، رهسپار مدینه شدم. چون به سرزمین مدینه رسیدم از بازماندگان امام حسن عسکری (ع) جویا شدم، اثری از آن‌ها نیافتم و خبری نگرفتم. در آنجا نیز پیوسته در این باره فکر می‌کردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه خارج شدم. 


ادامه مطلب ...

18راه برای ارتقای زبان جسمانی

روان شناسی





در این مقاله قصد داریم راه های ارتقاء زبان جسمانی (body language) را به شما آموزش دهیم. ارتقاء زبان جسمانی، تاثیر شگرفی در مهارت های فردی، جذابیت و حال و هوای کلی شما دارد. توصیه خاصی برای نحوه استفاده از زبان جسمانی نیست. از نحوه استفاده شما از زبان جسمانی، به طرق گوناگون برداشت می شود، برحسب محیط و فردی که با او صحبت می کنید. مثلاً وقتی با رئیستان صحبت می کنید، به طور متفاوتی از زبان جسمانی استفاده می کنید، تا زمانیکه با دوستانتان گپ می زنید. در زیر به
برداشت های مختلفی که در مورد زبان جسمانی وجود دارد و راه های موثر برای استفاده از آن،اشاره می کنیم.


ادامه مطلب ...

من نوشت




دوستان خوبم امروز سالگرد ازدواج دو نور آسمانی بر تارک بشریت را به شما تبریک می گم.

در ازدواج حضرت فاطمه (س)  نکته ای توجه من را جلب کرد  که شاید بسیار گفته شده ولی درباره آن کم فکر شده است.

 شاید همه ما بارها شنیدیم که ایشان در روز عروسی که به خانه داماد می رفتند . لباس عروسی خود را به نیازمندی بخشیدند.

روز عروسی رویایی ترین روز در زندگی هر دختری است و دوست دارد در آن روز با بهترین ظاهر ولباس با همسر آینده اش روبرو شود و خاطره این دیدار را در قلبش جاودان کند .

حالا حضرت در این روز لباس نو خود را می بخشند وبا همان لباس کهنه به مجلس عروسی می روند. واین کار یعنی چند پیام :

اول : اکثر ما در هنگام غم ها وغصه ها به یاد خدا می افتیم ونذر ونیاز وصدقه مان برای رفع گرفتاری است ولی ایشان در هنگام شادی که زمان  غفلت است بیاد خدا هستند وانفاق می کنند .آن هم بهترین چیزی که دارند.

دوم :بیشتر در مراسم جشن وشادی ما ریخت وپاش واسراف را از حد می گذرانیم برای اینکه

نکند خدای نکرده ! از دیگران کم بیاوریم حتی شده با انواع قرض ووام های کلان سعی می کنیم هر چه بیشتر  تشریفات را زیاد کنیم واصلا در این فکر نیستیم که کمی صرفه جویی در این مخارج وگرفتن مجلس ساده تر می تواند با هزینه اش گره ای را از زندگی نیازمندی باز کند.


ای کاش بجای اینکه در کوچه های مدینه بدنبال قبر گمشده حضرت بگردیم کمی هم در کوچه های شهرمان بدنبال سنت گمشده آن بزرگوار برویم.


توضیح : من به هیچ وجه مخالف زیارت قبور ائمه (ع) نیستم بلکه اعتقاد دارم که این زیارتها ما را باید به شناخت و عمل به سنتها و تعالیم الهی ایشان رهنمون کند .یعنی  اصل وفرع جایگزین هم نشوند.

ادبی -هنری



چانه‌زنی


 بزرگی در معامله‌ای که با دیگری داشت، برای مبلغی کم، چانه‌زنی از حد درگذرانید. او را منع کردند که این مقدار ناچیز بدین چانه‌زنی نمی‌ارزد. گفت: چرا من مقداری از مال خود ترک کنم که مرا یک روز و یک هفته و یک ماه و یک سال و همه عمر بس باشد؟ گفتند: چگونه؟ گفت: اگر به نمک دهم، یک روز بس باشد، اگر به حمام روم، یک هفته، اگر به حجامت دهم، یک ماه، اگر به جاروب دهم‌، یک سال، اگر به میخی دهم و در دیوار زنم، همه عمر بس باشد. پس نعمتی که چندین مصلحت من بدان منوط باشد، چرا بگذارم با کوتاهی از دست من برود؟!


"بله" نگو


 یکی از بزرگان فرزند خود را فرموده باشد که ای پسر، زبان از لفظ "نعم" حفظ کن و پیوسته لفظ "لا" بر زبان ران و یقین بدان که تا کار نفر با "لا" باشد کار تو بالا باشد و تا لفظ تو "نعم" باشد‌، دل تو به غم باشد.


نهایت خساست


بزرگی که در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسید و امید زندگانی قطع کرد. جگر‌گوشگان خود را حاضر کرد. گفت: ای فرزندان، روزگاری دراز در کسب مال، زحمت‌های سفر و حضر کشیده‌ام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشرده‌ام، هرگز از محافظت آن غافل مباشید و به هیچ وجه دست خرج بدان نزنید.اگر کسی با شما سخن گوید که پدر شما را در خواب دیدم قلیه حلوا می‌خواهد، هرگز به مکر آن فریب نخورید که آن من نگفته باشم و مرده چیزی نخورد.اگر من خود نیز به خواب شما بیایم و همین التماس کنم، بدان توجه نباید کرد که آن را خواب و خیال و رویا خوانند. چه بسا که آن را شیطا به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگی نخورده باشم در مردگی تمنا نکنم. این بگفت و جان به خزانه مالک دوزخ سپرد.


گوشت را آزاد کن

 

از بزرگان عصر، یکی با غلام خود گفت که از مال خود، پاره‌ای گوشت بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام شاد شد. بریانی ساخت و پیش او آورد. خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد. دیگر روز گفت: بدان گوشت، آبگوشتی زعفرانی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام فرمان برد.خواجه زهر مار کرد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گوشت مضمحل بود و از کار افتاده، گفت: این گوشت بفروش و مقداری روغن بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. گفت: ای خواجه، تو را به‌خدا بگذار من همچنان غلام تو باشم، اگر خیری در خاطر مبارک می‌گذرد، به نیت خدا این گوشت پاره را آزاد کن!


  منبع : رساله دلگشا (عبید زاکانی )

مناظره امام جواد(ع) با یحیی ابن اکثم

مناسبت ها





نقل شده است که پس از آنکه مأمون، دخترش ام الفضل را به امام جواد ـ علیهالسّلام ـ تزویج کرد، در مجلسی که مأمون و امام ـ علیهالسّلام ـ و یحیی بن أکثم و گروه بسیاری از علماء در آن حضور داشتند، یحیی به امام ـ علیهالسّلام ـ رو کرد و پرسید، روایت شده است که جبرئیل به حضور پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ رسید و گفت: «یا محمّد! خداوند به شما سلام میرساند و میفرماید:   من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس که آیا او هم از من راضی است؟1

نظر شما درباره این حدیث چیست؟

امام ـ علیهالسّلام ـ فرمودند: ... کسی که این خبر را نقل میکند باید خبر دیگری را نیز که پیامبر اسلام در حجَّه الوداع بیان کرد، از نظر دور ندارد. پیامبر ـ صلیالله علیه و آله ـ فرمود: «کسانی که بر من دروغ میبندند، بسیار شده‌اند و بعد از من بسیار خواهند بود، هر کس به عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنّت من عرضه کنید، آنچه را که با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنجه را که مخالف کتاب خدا و سنّت من بود، رها کنید»، امام جواد ـ علیهالسّلام ـ افزود: این روایت (درباره ابوبکر) با کتاب خدا سازگار نیست، زیرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و میدانیم در دلش چه چیز میگذرد و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.2  


ادامه مطلب ...

نوشته ها

من نوشت



دوران ما دوران بی صدایی است!

دیگر حرفی نمانده که با هم بزنیم

همه چیز در نوشته هایی خلاصه می شود 

که روی کاغذ هم نیست!

یعنی خاطره -خیال -خواب

دیگر گذشت روزگاری که مادربزرگ

هر شب از جن وپری قصه می گفت

گذشت دوره هایی که جمع می شدیم و

از رستم وسهراب می گفتیم وقصه های هزار ویک شب !

امروز هر کدام در دنیای خود هستیم

هر کدام برای خود هستیم !

امروز نوشته ها با هم حرف می زنند

نوشته ها قهر می کنند و آشتی می کنند

نوشته ها گلایه می کنند

نوشته ها دورو می شوند -مغرور می شوند

نوشته ها کم کم پاک می شوند

تا به یک خداحافظ ساده برسند !

نوشته ها فریاد می زنند واز تنهایی می نالند

نوشته ها پیله ای دور خود می کشند و همانجا می مانند

دیگر از همدیگر می ترسیم

چون یکدیگر را در نوشته هایمان شناختیم

بخاطر همین دوست داریم در همین عالم بمانیم

وهیچگاه به واقعیت نرسیم !

چرا نماز را باید به زبان عربی خواند؟

مذهبی



چرا نماز را باید به زبان عربی خواند؟درحالیکه ما فارسی (پارسی) زبان یا ایرانی هستیم؟

خاطره آقای محمد جواد شریعت با مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی در رابطه با راز عربی بودن نماز:
 
سال یکهزار و سیصدو سی و دو شمسی بود من و عده ای از جوانان پرشورآن روزگار، پس ازتبادل نظر و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نمازرا به عربی بخوانیم؟
چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نمازرا به زبان فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم.والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند، آن ها پس از تبادل نظربا یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند، چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند.
آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خوانداین عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت.
ادامه مطلب ...