بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بازیچه شیطان شدن از راه غریزه جنسی!



غریزه جنسی در میان رذائل، مهم‌تر و یا از مهم‌ترین رذائل است. غریزه جنسی اگر تحریک شود، از راهی که حرام است و از راهی که عرف و خدا نگفته است، انسان را عجیب به سقوط می‌کشاند.
شهوت

مقدس اردبیلی، هم از مراجع بوده و هم از نظر تقدس به اندازه‌ای مقدس بوده که طلبه‌‌‌ها لقب مقدس به ایشان داده‌اند و جداً مقدس بوده و تشرّف داشته است. از او پرسیده‌اند اگر در جای خلوتی هیچ کس نباشد به جز نامحرم، آیا شما زنا می‌کنی یا نه؟! ایشان نگفت نه، بلکه گفت: پناه می‌برم به خدا اگر چنین صحنه‌ای برای من جلو بیاید. به اندازه‌ای مهم است که قرآن از حضرت یوسف نقل می‌کند. حضرت یوسف در همه این صحنه‌هایی که برایش جلو آمد، نمره بیست آورد. اما همین حضرت یوسف وقتی از صحنه زلیخا فرار کرد، قرآن درباره او می‌گوید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّه‏»[1]

اگر عصمت حضرت یوسف نبود، همینطور که زلیخا به یوسف تمایل داشت، یوسف هم به زلیخا تمایل پیدا می‌کرد، اما عصمت او نگذاشت. این آیه از آن حرف مقدس اردبیلی هم مهم‌تر است. عصمت می‌خواهد که انسان بتواند با نامحرم در یک‌جا باشد و سالم بیرون آید، حال زن باشد یا مرد باشد.

باز قرآن تعریف حضرت یوسف را می‌کند. در وقتی که در آن مجلس کذایی حضرت یوسف را خواستند و آن زن‌ها اظهار تمایل به حضرت یوسف می‌کردند، حضرت یوسف موفّق شد و از جلسه بیرون آمد و یک جمله دارد: «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ»[2]

مواظب باشید خلوت با نامحرم، صحبت‌های غیرمتعارف با نامحرم، شوخی‌‌ها با نامحرم، بی‌عفتی‌‌ها و بی‌حجابی‌ها و بی‌حیایی‌‌ها با نامحرم، خطر دارد و خطرش نیز خیلی بالاست، به اندازه‌ای که یوسف و زلیخا می‌برد.

یک بزرگی راجع به این صحنه یک جمله دارد و جمله شیرینی است. می‌گوید زلیخا یک زنی بود که هرچه یک زن می‌خواست، زلیخا داشت. یک زن، شوهر خوب می‌خواهد و شوهر او عزیز مصر بود. از نظر تمکن و تموّل، اوّل متمکن و متموّل بود و خیلی بالا بود. یک زن، زیبائی می‌خواهد و او بهترین زیبائی‌ها و جوانی‌ها را داشت. بالاخره هرچه یک زن می‌خواست، او داشت و اما یک چیز نداشت و آن حیا و عفّت و حجاب بود. می‌گوید همین بی‌عفتی و بی‌حیایی، زلیخا را زمین زد که اگر تمام دنیا پشت به پشت یکدیگر می‌کردند و می‌خواستند یک زن را زمین بزنند، اینقدر نمی‌توانستند که زلیخا به دست خودش، خودش را زمین زد.

 

ادامه مطلب ...

قانون ۷۰درصد

اجتماعی


یک کتابی خوندم به نام قانون ۷۰ درصد

چند جمله ی خیلی واقعی و جالبی داشت.

* ۷۰ درصد برنامه های آخرین مدل گوشی ها ، بدون استفاده می ماند!

* به ۷۰ درصد سرعت یک ماشین گران قیمت و آخرین سیستم نیاز نیست!

* ۷۰درصد فضاهای یک ویلای لوکس، بدون استفاده می ماند!

* ۷۰ درصد یک قفسه پر لباس، به ندرت پوشیده می شود!

از۷۰درصد استعدادهایمان استفاده نمیشود،

۷۰درصد از محبت وعشقمان را ابراز نمیکنیم

* ۷۰ درصد از کل درآمد طول عمرمان ، برای دیگران باقی می ماند!

 

روزهایمان می گذرد و پول هایمان در بانک ها و عشقمان درسینه می ماند..

 

وقتی که زنده ایم فکر می کنیم پول کافی برای خرج کردن نداریم، اما وقتی 

که می میریم هنوز پول بسیار زیادی می ماند که هنوز خرج نشده اند..

ثروتمندی می میرد و برای زنش ۱٫۹ میلیون دلار در بانک باقی می گذارد و 

سپس زن با راننده شخصی شوهرش ازدواج می کند!

 

راننده می گوید: همیشه برای رییسم کار کرده ام اما الان می فهمم همش 

رییسم برای من کار می کرد!!

 


 

وچقدر ۷۰درصد دیگه!!

بیاید ۷۰ درصد زندگی خودتان باشید چون زمان خیلی کوته است و گاهی اوقاعت خیلی زود دیرمیشه تا زنده هستیم باید زندگی کرد و از زندگیت لذت برد و گرنه نه بعد مرگمان به چه آید  تصمیم بگیرید  که ۷۰ درصد زندگی خودتان باشید امروز زندگی کنید برای حالت زندگی کن

چون بعد از مرگت حتی شاخه گل های گران قیمت که بر سر مزارت میآورند هیچ دردی را درمان نمیکنه الان برای عزیزانت خودت گل بخر و به خودت به قول معروف حالی بده اونم حال خوش از داریی هات لذت ببر اینقدر خودت را اذیت نکن خود واقعیت باش تو میتونی از داشت هایت لذت ببری و خودت لیاقت داشته هایت را داری چون همگی مال توست پس تازنده ای نفس عمیقی بکش ۷۰ درصد برای توست

 

روایت اربعین

مناسبت ها





روایت اول :


 اربعین پارسال یکی از فرماندهان ارتش بصره مشرف شد بطرف کربلا پیاده بدون محافظ با لباسهای شخصی میگوید همینطور که پیاده میرفتم خسته  شدم وگفتم کمی بنشینم و استراحت کنم وکنار جاده نشستم تا کمی خستگی ام در شود وهوا هم گرم بود میگوید دیدم یک نفر آمد بالای سرم ایستاد و حرکت نکرد و فقط کنارم ایستاده بود وحرکت نمیکرد وبه من نگاه میکرد من تعجب کردم و او را قبلا ندیده بودم  گفتم بزار برم یک جا دیگه بنشینم رفتم اونورتر نشستم  وبازهم  اومد کنارم  ایستاد من تعجب کردم با خودم ازش بپرسم شاید مستحق(گدا) باشد یا چیزی میخواهد و کسی را گم کرده یا مرا شناخته گفتم ای عزیز شما چیزی میخواهی از من که هرجای  که نشستم اومدی بالای سر من ایستادی وبه  من نگاه میکردی؟ به من گفت ای زایر امام حسین علیه السلام من دارم خدمت میکنم به زوار ازش پرسیدم چه خدمتی که هر جای نشستم اومدی بالای سر من ایستادی گفت من امکانات ندارم تا چیزی برای زایر بخرم


 خدمت من اینه که وایستم بالای سر زایر تا سایه بشم بالای سرش.

 

من تا اینو شنیدم گریه کردم و بغلش کردم وبه او گفتم اجرت با امام حسین علیه السلام


روایت دوم :


جاتون خالی تو راه پیاده روی اربعین

ﺑﻪ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﮔﻔﺘﻢ:‌ «ﺍﺯ ﺭﻭﺵ ﺑﭙﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺜﯿﻒ ﻧﺸﻪ.» ﯾﮏ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻮﺩ. ﭘﻬﻨﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ! «ﻻ‌ﺑﺪ ﻣﺎﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﮐﺐ‌ﻫﺎﺱ که ﺑﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻭﺭﺩﻩ.» ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﻣﯽ‌ﭘﺮﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﯾه ﻧﻔﺮ ﺑﺪﻭ ﺑﺪﻭ اوﻣﺪ، ﺩﺳﺘﻤوﻥ ﺭو ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺭﺩﻣوﻥ ﮐﺮﺩ!

ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ رو  ﺑﺎﺩ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ، ﻣﺮﺩ ﻋﺮﺏ ﮐﻔﻨﺶ ﺭو ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺯﺍﺋﺮﻫﺎﯼ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (علیه السلام) ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩﻩ بود ...


ای کاش کفنی بودم زیر پای زائرت ای بی کفن


پنج افسانه درباره مدیریت زمان

روان شناسی


اگر فکر کردید با تهیه یک برنامه کاری و با تعیین زمان های آنها توانستید زمانتان را واقعا مدیریت کنید، سخت در اشتباه هستید ! زیرا مدیریت زمان به همین سادگی ها که فکر میکنیم نیست…

تقریبا 13 ساعت در هفته صرف گشت و گذار در اینترنت، مفهومی برای “مدیریت زمان” نمیتواند پیدا کند. زیرا یک سری افسانه از قدیم درباره مدیریت زمان بوده که باید آنها را فراموش کنید تا بتوانید به صورت واقع بینانه مدیریت زمان داشته باشید.

شما در این مقاله 5 افسانه مدیریت زمان راجع به مدیریت زمان میخوانید.
شاید بعضی از آنها تبدیل به واقعیت شما شده باشد و عمیقا به آن باورکرده باشید، اما این مقاله سیستم باور شما را هدف قرار گرفته تا واقعیت ها را بهتر ببینید.

 

چرا هیچکس واقعا نمیتواند زمانش را مدیریت کند؟
5 افسانه مدیریت زمان

(که همین الان باید آنها را فراموش کنید...)

 

افسانه #1 :
مهم ترین چیز در این دنیا “زمان” است
خب سخت در اشتباهیم… مهم ترین چیز باید بهره وری باشد نه صرفا “زمان”-ی که با آن کارها را می سنجیم.

مانند سلامت بودن در برابر رژیم گرفتن است. شما میتوانید هرچقدر که خواستید رژیم بگیرید، اما معلوم نیست آیا سلامتی تان را حفظ میکند یا نه. زیرا مانند دو خط موازی اما جدای از هم هستند، در بعضی شرایط میتوانند بر هم منطق شوند، در بعضی شرایط میتوانند از هم فاصله بگیرند.

  

ادامه مطلب ...

نشان یار

مهدویت

بنام خداوند مهرورز




روزی ابابصیر به همراه امام محمد باقر علیه السلام  وارد مسجد شد. جمعیت بسیاری در رفت و آمد بود. امام به ابابصیر فرمودند: از مردم بپرس آیا مرا را می بینند؟ ابابصیر به سراغ مردم رفت و از هر کس که پرسید امام را دیدی پاسخ منفی شنید. با اینکه آن حضرت در کنارش ایستاده بودند. در همین میان ابوهارون مکفوف که مردی نابینا بود سر رسید. حضرت فرمودند: از او بپرس. ابابصیر جلو رفت و پرسید: امام محمد باقر را ندیدی؟ گفت: چرا. ایشان همین جا ایستاده‌اند. متعجبانه گفت: از کجا فهمیدی؟ ابوهارون پاسخ داد: چگونه ندانم در صورتی که آن جناب نوری است درخشان و آفتابی تابان.

 

برای دیدنشان بیشتر از آن که چشمِ سر لازم باشد چشمِ دل واجب است و افسوس که سالهاست به دست خود چشم دلمان را کور کرده‌ایم. امام لحظه لحظه‌ی زندگی در کنار ماست. در میان سختی‌هایمان، در لحظه های شادی مان، با هر نفس کشیدنمان...

 

و ما چقدر غافلیم...

 

اما دیگر بس است. باید او را در میان لحظه‌ها پیدا کرد. باید دل را شست و البته از همین ابتدای کار از خودش مدد گرفت و باور کنیم این کار شدنی است.

 

مواد لازم:

 

یک دفتر و یک مداد...


از امروز شروع کنیم هر نعمتی را که در طول روز به ما می‌رسد در دفتر ثبت و شماره گذاری کنیم. اعتقاد ما این است که «بیمنه رزق الوری». همه چیز به واسطه‌ی او به ما می‌رسد. کار سختی نیست و حتما چیز مهمی نباید برای نوشتن وجود داشته باشد. فقط باید چشم را باز کرد و درست دید. در طول یک هفته خواهیم دید چقدر امام به ما نزدیک است و ما چه مقدار از او دور! و اگر روزی رسید که به خیال باطل افتادیم که او رهایمان کرده و به یادمان نیست تورق این دفتر و مرور این همه احسان، ما را به بودنش دلگرم می‌کند.


منبع: وبلاگ بوم دل


داستان اربعین


مناسبت ها


اربعین یعنی چهل روز بعد از وفات یا شهادت کسی . این مسئله اولین بار در داستان کربلا مطرح شده است . در مورد امام حسین (ع) داستان اربعین مطرح است و چهل روز بعد زیارت نامه ی خاصی برای ایشان مطرح می شود . این زیارت را امام صادق (ع) انشاء کرده اند .

در روایتی داریم که مومن چند علامت دارد . یکی از آنها زیارت اربعین است . پس یکی از نشان های مومن زیارت اربعین است . ثواب زیادی هم بر این زیارت مترتب است .

روز اربعین درکربلا دو اتفاق مطرح است . اتفاق اول آمدن اولین زائران بر قبر ابا عبدالله است که او جابر بن انصاری و عطیه است . او خودش یک مفسر قرآنی است . جابر هم از اصحاب رسول خداست و از کسانی است که وقتی امام به کوفه آمد با امام صحبت کرد . او برای زیارت امام حسین (ع) آماده شد . غسل کرد و لباس مرتب پوشید . قبر هم مثل امروز معلوم نبود و صحن و سرا هم نداشت . خاک و بیابان بود. او کنار قبر آمد و قبر را تشخیص داد . در آنجا زیارتنامه ای را خواند که این زیارتنامه در منابع است و به اباعبدالله سلام داد و سه بار الله اکبر گفت و حتی کنار قبر بیهوش شد . وقتی به هوش آمد فریاد زد یا حسین حبیبی یا حسین .

جریان دیگر آمدن اهل بیت است که بعضی ها نوشته اند که اهل بیت از شام آمدند و به کنار قبر اباعبدالله آمدند . البته بعضی ها مثل شیخ عباس قمی می گویند که امکان آمدن نبوده است و بعضی ها مثل قاضی طباطبایی معتقد است که اهل بیت آمده اند . من پیشنهاد میکنم که بینندگان این زیارت دو صفحه ای که در مفاتیح است را بخوانند . وقتی آفتاب می زند و روز میشود هر کجا که هستید شروع به خواند این زیارت بکنید که در این زیارت فلسفه ی قیام اباعبدالله آمده است . این همان مسئله ی تربیتی زیارتنامه است

. خدایا حسین ما خونش را داد برای اینکه جامعه را از جهل و گمراهی نجات بدهد . خیلی ها در مورد قیام امام بحث کرده اند ولی زیباترین کلمات در همین کلمه ی آمده است . امام صادق (ع) می فرمایند که حسین شهید شد تا دو تا بیماری را در جامعه ریشه کن کند . یکی جهالت و یکی ضلالت . این دو تا بیماری همواره جوامع را زمین زده است . اگر برادران یوسف ، یوسف را در چاه انداختند بخاطر جهالت بود . یوسف به آنها گفت که شما جاهل هستید . اگر قوم لوط سراغ همجنس بازی رفتند بخاطر جهالت بود. اگر قوم موسی گوساله پرست شدند بخاطر جهالت و نادانی انها بود . پس یکی از علتهای قیام امام جهل زدایی بود که اتفاقا موفق هم شد . چون بعد از این قیام بود که انقلاب ها شکل گرفت و مردم با مسائل آشنا شدند.



منبع : قدس آنلاین

آقای ماندگاری

مرثیه آب

من نوشت



http://up.file.ehsass.ir/up/fun-100/Pictures/cart/yaspic.ir-tabiat-2.gif


چهل روز از مرثیه آب گذشت
ولی هنوز فرات
تورا می خواند

یا حسین !

جا نزنیم !

روان شناسی



 در لحظه ای جازدی که فقط یک قدم مونده بود و
خودت هم نمی دونستی
اما اینها رو ببین
.
.
.
پس از جدایی از همسر، از دست دادن شغل و مرگ مادرش، کتابی نوشت که

دوازده بار توسط

 انتشارات مختلف رد شد
 
 
جی کی رولینگ نویسنده سری کتابهای هری پاتر : پردرآمد ترین نویسنده تاریخ و برنده عنوان

“تاثیر گذار ترین زن بریتانیا”
 
 
 
ادامه مطلب ...

آقاجانم بیا !

مهدویت





ای آنکه بود طالب دیدار تو چشمم

از هجر تو گردیده گهربار تو چشمم

با رشته کلافی سر بازار محبت

بنشستم و گردیده خریدار تو چشمم

تا آنکه بچیند گلی از گلشن رویت

باشد نگران بر سر بازار تو چشمم

ای یوسف زهرا به گدایت نظری کن

دارد طمع از چشمه ایثار تو چشمم

تا کی به تمنای تو ای مهدی موعود

گریان شود از طعنه اغیار تو چشمم

چشمم شده بیمار ، نما گوشه چشمی

درمان کند آن نرگس بیمار تو چشمم