بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

جادوی مهربانی


من نوشت



بنام خدا



چه بخواهی چه نخواهی

بعضی ها به هزار ویک دلیل که

شاید یکی راهم ندانی

تورا دوست خواهند داشت!

اما برخی

به هزار ویک بهانه

و شاید هم بی بهانه

از تو متنفر خواهند بود !

و در این میان

خیل عظیم آدمهای بی تفاوت

که بودن یا نبودنت اصلا

اثری بر آنها ندارد !



ولی با این حال تو مهربان بمان

و مگذار چرخه مهر در زندگیت

متوقف شود

چرا که با مهربانی

روز به روز کسانی که دوستت دارند

دلیل بیشتری برای دوست داشتن پیدا می کنند

و بی تفاوتها به این نتیجه می رسند

که (دنیای با تو ) بهتر از (دنیای بی تو) است

و کسانی که که از تو متنفرند

بهانه کمتری برای آزارت می یابند !!




حکایت معمار و پیرزن

تاریخی



بنام خدا


حکایت,حکایت آموزنده


میگویند چند صد سال پیش، در اصفهان مسجدی می ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند.

 

پیرزنی از آنجا رد می شد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: «فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!»

 

کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: «چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید.»

 

در حالی که کارگران با چوب به مناره فشار می آوردند، معمار مدام از پیرزن می پرسید: «مادر، درست شد؟!»

 

مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: «بله! درست شد! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت.»

 

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن به مناره ای که اصلاً کج نبود را پرسیدند. معمار گفت: «اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم. این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم!»

 


منبع:mgtsolution.com



ادب به محضر امام زمان (ع)

مهدویت



بنام خدا



هر کدام از القاب و اسامی حضرت را اگر دنبال کنیم یکی از خصوصیات و ناظر به یک ویژگی است، بقیه الله، صاحب الامر، صاحب الزمان، ماءٍ معین، صد و هشتاد تا دویست لقب و اسم برای حضرت این‌ها معمولشان هر کدام یکی از خصوصیات و ویژگی‌ها و ابعاد وجودی حضرت را بیان می‌کند و واقعاً هر کدام بابی است به معرفت نسبت به وجود مقدس امام زمان علیه السلام یا حتی یک شیوه­ی که کسی خصوصیت تمام انبیاء گذشته را ببیند. هر نبی مثلاً حضرت ایوب چه خصوصیتی داشت، تمام آن خصوصیات در این بزرگوار جمع شده است .

به قول آن مرجع عزیز تعبیر قشنگی داشت که :

امام زمان علیه السلام شبیه شیشه‌ی عطری است که عصاره‌ی تمام گل‌های تاریخ در او جمع است،

واقعا هم همین طور است در زیارت سرداب مقدس که در مفاتیح هم آمده است یک تعبیری است که المنتهی الیه مواریث الانبیاء و الموجود لدیه آثار الاصفیاء تمام مواریث و آثار انبیاء و اولیاء گذشته در او هست. یعنی هم خصوصیات باطنی و ویژگی‌ها و صفات باطنی انبیاء، هم میراث­های ظاهری، معجزاتشان، عصای موسی انگشتر سلیمان، پیراهن پیغمبر همه در این وجود جمع اند. در آن حدیث لوح فاطمه که انصافاً از احادیث بسیار بلند اهل بیت علیهم السلام است و در کافی مرحوم کلینی آن‌جا نقل کرده است و یکی از اصحاب امام صادق به نام ابوبصیر به یکی دیگر از اصحاب به نام عبدالرحمن سالم گفت: عبدالرحمن می‌خواهم برایت حدیثی بگویم، همین حدیث لوح فاطمه را که اگر در کل عمرت هیچ حدیثی نشنیده باشی جز همین یک حدیث تو را کفایت می‌کند. فسنح الا عن اهله، این را پیش هر کسی نگو مگر به اهلش حدیث بسیار حدیث بلندی است که این حدیث لوح فاطمه در واقع نامه‌ای است از خداوند متعال به پیغمبر اکرم که پیغمبر آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها دادند از طریق حضرت زهرا به هر حال رسیده است به دیگران. در این حدیث لوح فاطمه خصوصیات تک تک امامان معصوم، ذکر شده است وقتی می‌رسد به امام دوازهم امام مهدی علیه السلام تعبیر این است .

خداوند می‌فرماید : که من سلسله‌ی امامت را با فرزند عسکری که امام مهدی علیه السلام است به او تمام می‌کنم و تکمیل می‌کنم که رحمت است برای همه­ی عالمیان است کمال موسی عظمت و زیبایی عیسی، صبر ایوب، همه در او جمع است، آنچه خوبان همه دارند تو یک جا همه داری، واقعاً همین طور است به تعبیر دیگری که من فکر می‌کنم غزل حافظ شاید اشاره به همین مطلب باشد که:

 

حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد * * * تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

 

اگر چه حسن فروشان به جلوه * * * اما کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

 

هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی * * * به دل پذیری نقش و نگار ما نرسد


 

 

ادامه مطلب ...

بوسیدن ضریح

مذهبی



بنام خدا


خدا رحمت کند علامه سیّد شرف الدّین جبل عاملى ، صاحب کتاب المراجعات را، ایشان یک بار به مکه مشرف مى شوند. پادشاه عربستان هر ساله در ایّام حج ، یک میهمانى با شکوه با حضور علماى تمامى مذاهب برگزار مى کرد. در آن سال ، ایشان هم به عنوان عالم بزرگ شیعى ، به آن مجلس دعوت مى شود. علامه هنگامى که وارد مجلس مى شود، قرآنى را به شاه عربستان هدیه مى کند، شاه نیز قرآن را مى گیرد و مى بوسد.علامه سید شرف الدین بلافاصله به او مى گوید: تو چرم پرست هستى و مشرکى ! پادشاه با تعجب مى پرسد براى چه ؟ علامه جواب مى دهد: براى اینکه جلد این قرآن را که چرم است بوسیدى ! پادشاه مى گوید: من به خاطر چرم نبوسیدم ، کفش هاى من هم چرمى است ، ولی آن را نمى بوسم ! من چرمى را که جلد قرآن است مى بوسم .


سیّد شرف الدّین جواب مى دهد: ما هم هر آهنى را نمى بوسیم . آهنى را که ضریح پیامبر است مى بوسیم ، ولى شما به ما مى گویید: مشرک ! پادشاه اندکى تاءمّل کرده و مى گوید: شمادرست مى گویید!

روزى در مسجد النّبى خواستم ضریح پیامبر را ببوسم . یکى از وهّابى ها گفت : ((هذا حدید)) این آهن است وهیچ فایده اى براى تو ندارد. به او گفتم : پیراهن حضرت یوسف نیز پنبه بود، ولی قرآن مى گوید: هنگامى که این پیراهن را بر روى صورت یعقوب علیه السلام انداختند، او بیناگردید. (فارتدّبصیراً)

آرى آن پیراهن از پنبه بود، ولى چون با بدن یوسف علیه السلام تماس پیدا کرده بود، با سایرپیراهن ها تفاوت پیدا کرده و توانست انسان نابینایى را بینا کند.


در بنى اسرائیل صندوق مقدّسى وجود داشت که مورد احترام آنان بود. ماجراى این صندوق بر می گردد به زمان تولّد حضرت موسى علیه السلام .

هنگامى که آن حضرت به دنیا آمد، مادرش از ترس ماءموران و خبرچینان فرعون و با الهامى که ازطرف پروردگار دریافت کرد، کودک خود را در این صندوق نهاد و در رود خروشان نیل رها کرد. این صندوق بعدها مورد احترام و تقدیس بنى اسرائیل واقع شد و در هر حرکت مهمّى ، این صندوق ،همانند پرچم در جلو جمعیّت بنى اسرائیل به حرکت در مى آمد.


در این صندوق مقدّس یادگارهایى از حضرت موسى علیه السلام و خاندان او قرار داشت . در یکی از جنگ ها این صندوق به تصرّف دشمنان درآمد و دست بنى اسرائیل از آن کوتاه شد. این اتّفاق ،آثار بسیار سوء روانى در میان بنى اسرائیل بجاى گذاشت . پس ‍ از مدّت ها و در جریان فرماندهی

طالوت ، خداوند بازگشت آن را به بنى اسرائیل نوید داد. قرآن در این ارتباط مى فرماید: نشانه فرماندهى او بر شما بازگشت صندوق معهود است ، که در آن آرامشى است از طرف پروردگارشما و یادگارهاى بجا مانده از دودمان حضرت موسى .


خوب ، اگر صندوقى که یادگارهایى از پیامبر خدا، حضرت موسى علیه السلام و خاندان او در آن قرار دارد، مایه آرامش است ، آیا صندوقى که در آن یادگارى از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله باشد، مایه آرامش نیست ؟

به همین دلیل ،


هر جا فرزندى از فرزندان پیامبر مدفون باشد، قبر و ضریح او، مایه آرامش است و ما آن را مى بوسیم و افتخار هم مى کنیم .

 

 

 

 

سایت سربازان اسلام



یازده نکته از مرحوم رجبعلی خیاط رحمه الله علیه....

اخلاقی



بنام خدا



نکته۱- اگر به قدر ترسیدن از یک عقرب، از عِقاب خدا بترسیم، عالَم اصلاح می شود. 

 

نکته۲- تو برای خدا باش، خدا و همه ملائکه اش برای تو خواهند بود. «مَن کانَ لله، کان الله لَه» 

 

نکته۳- سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود؛ خداوند کریم است، شما هم کریم باشید. رحیم است، رحیم باشید. ستاّر است، ستار باشید... 

 

نکته۴- دل جای خداست، صاحب این خانه خداست. آن را اجاره ندهید. 

 

نکته۵- کار را فقط برای رضای خدا انجام دهید، نه برای ثواب یا ترس از جهنّم. 

 

نکته۶- اگر انسان علاقه ای به غیر خدا نداشته باشد، نفس و شیطان زورشان به او نمی رسد. 

 

نکته۷- اگر کسی برای خدا کار کند، چشم دلش باز می شود. 

 

نکته۸ - اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید، آنچه را دیگران نمی بینند شما می بینید. و آنچه دیگران نمی شنوند، شما می شنوید. 

 

نکته۹- هرکاری می کنید نگویید: "من کردم"، بگویید: «لطف خداست». همه را از خدا بدانید. 

 

نکته۱۰- نفس امّاره را مهار کنید و با آن مخالفت کنید. 

 

نکته۱۱- به سادات احترام بگذارید



یاد شما!

من نوشت     





سلام آقای مهربان

می نویسم برای شما

نه به حکم عاشقی برای معشوقش

که این بسی جفا است !!!

زیرا که عاشق هماره رنگ از معشوق می پذیرد

و روی سیه از گناه من کجا نشان از سپیدی و لطافت باور شما دارد؟؟

می نویسم برای شما

چرا که کم کم یادتان بزرگ می کند من را

آنجا که بجای تماشای سانت به سانت قد کشیدنم در آینه

از طعنه های گوشه و کنار با لبخند رد می شوم

آنجا که بجای ذوق کردن از عنوان های ظاهری دکتر و مهندس

دلم دیگر به هیچ رنگ و مقامی خوش نمی شود

آنجا که بجای گشودن بقچه دلتنگی پیش هر کس و ناکس

گوشه سجاده آرام می گریم و شکایت پیش تو می برم

یاد شما آرامشی است در طوفانهای گاه و بیگاه زندگی

غربالی است که محبت خالص را جدا می کند

و دوستی های دروغین را دور می ریزد

یاد شما کم کم بزرگم می کند

و همین برایم کافیست !

 

ماه بی پایان

مناسبت ها


بنام خداوند مهرورز


eyde fetr yaspici.ir 6 جدیدترین عکس های متحرک تبریک عید فطر



بدرود ای آنکه نه در مصاحبت تو کراهت بود و نه در معاشرتت ناپسندی.

 

بدرود که سرشار از برکات بر ما درآمدی و ما را از آلودگی های گناه شست وشو دادی.

 

بدرود که چه بدی ها با آمدنت از ما دور شد و چه خیرات که ما را نصیب آمد.

 

بدرود تو را و آن شب قدرت را که از هزار ماه بهتر است.

 

بدرود تو را و آن فضل و کرم تو را که اینک از آن محروم مانده ایم.

 

بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها.



  ادامه مطلب ...

در انتظارخویش !

مهدویت



بنام خداوندمهرورز



درد نوشت:


این روزها درگوشه ای از دنیا مردم با خون و گلوله افطار می کنند.

فرقی نمی کند در غزه باشد یا بغداد یا سوریه و لبنان ؟

فرقی نمی کند که شیعه باشند یا سنی یا غیرمسلمان!

تنها به حکم انسان بودن قربانی می شوند

آخر در دنیای مدرن

حقوق حیوان بیش از انسان است!

به جرم انسانیت قربانی می شوند

و هرشب در آرزوی یک منجی سربر بالین می نهند !


این قاصم شوکه المعتدین


کجاست آن آقایی که شوکت وهیبت ستمکاران را درهم می شکند؟




چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟

مذهبی



بنام خداوند مهرورز




امیرالمؤمنین على علیه السلام روز جمعه در کوفه سخنرانى زیبایى کرد.

 

و در پایان سخنرانى فرمود: اى مردم ! هفت مصیبت بزرگ است که باید از آنها به خدا پناه ببریم :

 

1- عالمى که بلغزد

 

۲- عابدى که از عبادت خسته گردد

 

3- مؤمنى که فقیر شود

 

4- امینى که خیانت کند

 

5- توانگرى که به فقر درافتد

 

6- عزیزى که خوارگردد

 

7- فقیرى که بیمار شود



 


در این وقت مردى برخواست و عرض کرد: یا امیرالمؤ منین ! خداوند در قرآن مى فرماید: ((ادعونى استجب لکم )): مرا بخوانید(دعا کنید) تا دعایتان رامستجاب کنم . اما دعاى ما مستجاب نمى شود؟

 

 حضرت فرمود: علتش در هشت مورد است :

 

یک : این که خدا را شناختید، ولى حقش را آن طور که بر شما واجب بود

 

بجا نیاوردید، از این رو آن شناخت به درد شما نخورد.

 

دو : به پیغمبر خدا ایمان آورید ولى با دستورات او مخالفت کردید و

 

شریعت او را از بین بردید! پس نتیجه ایمان شما چه شد؟

 

سه : قرآن را خواندید ولى به آن عمل نکردید و گفتید: قرآن را به گوش

 

و دل مى پذیریم اما به آن به مخالفت برخواستید.

 

چهار: گفتید ما از آتش جهنم مى ترسیم در عین حال با گناهان و

 

معاصى به سوى جهنم مى روید.

 

پنج : گفتید به بهشت علاقه مندیم اما در تمام حالات کارهایى انجام

 

مى دهید که شما را از بهشت دور مى سازد. پس علاقه و شوق

 

شما نسبت به بهشت کجاست ؟

 

شش : نعمت خدا را خوردید، ولى سپاسگزارى نکردید.

 

هفت : خداوند شما را به دشمنى با شیطان دستور داد و فرمود:

 

"ان شیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا": شیطان دشمن شماست ،

 

پس ‍ شما او را دشمن بدارید! به زبان با او دشمنى کردید ولى در

 

عمل به دوستى با او برخاستید.

 

هشت : عیبهاى مردم را در برابر دیدگانتان قرار دادید و از عیوب خود

 

بى خبر ماندید (نادیده گرفتید) و در نتیجه کسى را سرزنش مى کنید

 

که خود به سرزنش سزاوارتر از او هستید.

 

با این وضع چه دعایى از شما مستجاب مى شود؟ در صورتى که شما

 

درهاى دعا و راه هاى آن را بسته اید پس از خدا بترسید و عملهایتان

 

را اصلاح کنید و امر به معروف کنید و نهى از منکر نمایید تا خداوند

 

دعاهایتان را مستجاب کند.

 

 

 

 

ادامه مطلب ...

وصیت امام علی (ع) به فرزندانش

مناسبت ها



بنام خداوندمهرورز


دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)


یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)


وقتی که شکافت فرق او در محراب


گفتند مگر نماز می خواند علی(ع) . . .



ای حسن و حسین! شما را سفارش می‌کنم به ترس از خدا، و این که دنیا را نخواهید، هر چند که دنیا پی شما بیاید. و دریغ مخورید بر چیزی که به دستتان نیاید. حق را بگویید و برای پاداش (آن جهان) کار کنید. با ستمکار بجنگید و ستمدیده را یاری کنید.

شما و همه فرزندانم و کسانم و آنها را که نامه من به دستشان می‌رسد، سفارش می‌کنم به ترس از خدا و نظم در امور و آشتی با یکدیگر؛ که من از جد شما شنیدم که می‌گفت:« آشتی دادن میان مردم بهتر است از سال‌ها نماز و روزه.»

 

به خاطر خدا مراعات حال یتیمان را بکنید. آنان را گاه گرسنه و گاه سیر نگه ندارید و نزد خود ضایع شان نکنید؛ و همسایگان تان را دریابید که پیامبر شما سفارش آنها را بسیار می‌کرد، چندان که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد نمود. و به خاطر خدا قرآن را ارج بنهید؛ مبادا دیگران در عمل به احکام آن بر شما پیشی گیرند؛ و به خاطر خدا به نماز اهمیت دهید که ستون دین شماست؛ و به خاطر خدا تا زمانی که زنده اید، خانه‌ی او را خالی مگذارید که اگر حرمت آن را نگاه ندارید، به عذاب خدا گرفتار خواهید شد؛ و به خاطر خدا در راه خدا به مال و جان و زبان‌هایتان جهاد کنید. با هم متحد باشید، به هم بخشش کنید و مبادا از هم روی برگردانید.

 

امر به معروف و نهی از منکر را وا مگذارید که در غیر این صورت، بدترین افراد، حکمرانی شما را بر دست گیرند و آن گاه هر چه نفرین کنید، خدا از شما نپذیرد. ای پسران عبدالمطلب! چنین نشود که بگویید امیرمؤمنان را کشته‌اند و به این بهانه دست‌هایتان را به خون مسلمانان بی‌گناه آلوده کنید. بدانید جز قاتل من کسی نباید بابت خون من کشته شود. اگر من از این ضربه‌ی او از دنیا رفتم، او را تنها یک ضربه بزنید و دست و پا و دیگر اندام او را مَبُرید که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود:« از بریدن اندام مرده بپرهیزید، هر چند سگ هار باشد.»