بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

حقیقت دنیا

اخلاقی

ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ(ﻉ) ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﺍﺧﻼ‌ﻗﯽ ﻧﻤﻮﺩ. ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ ﯾﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ «ﺗَﻮَﺳَّﺪِ ﺍﻟﺼَّﺒْﺮ»؛ ﺻﺒﺮ ﺭﺍ ﺗﮑﯿﻪ‌ﮔﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ!؛ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺤﻞ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻭ ﺟﺎﯼ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ. ﮐﺴﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﻨﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻧﺼﯿﺒﺶ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻄﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ؛ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ‌ً ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺯﯾﺮﺍ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻓﺼﻞ ﺳﺮﻣﺎ ﺍﺳﺖ.

ﺁﻧﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪ، ﻗﺴﻢ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺟﺎﯼ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﯾﮑﯽ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﯾﮑﯽ ﻓﺸﺎﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ، ﯾﮑﯽ ﻓﺸﺎﺭ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﯾﮑﯽ ﻓﺸﺎﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ؛ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﺪﻭﻥ ‌ﻓﺸﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ. ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﻣﺎﻟﯽ‌ﺷﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﻗﺮﺹ ﺁﺭﺍﻡ‌ﺑﺨﺶ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺑﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ‌ﭼﻨﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ؛ ﭘﺲ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ، ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ.

ﺁﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻋﻮﺍﻣﺎﻧﻪ ﺑﯿﻨﺪﯾﺸﺪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﻨﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺤﻞ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﯾﺎ ﺍﻫﻞ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﺎ ﺍﻫﻞ ﻓﮑﺮ ﻭ ﻓﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ‌ً ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺳﺎﻝ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻧﺞ! ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ: «ﻟَﻘَﺪْ ﺧَﻠَﻘْﻨَﺎ ﺍْﻹ‌ِﻧْﺴﺎﻥَ ﻓﯽ ﮐَﺒَﺪٍ»؛  ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ، ﺯﻧﺪﮔﯽ‌ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ، ﺗﻌﺪﯾﻞ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭﻓﻖ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺭﻧﺞ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ.

ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ؛ ﺍﻣﺎ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﮐﺮﺩ؛ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺫﯾﺖ ﺷﺪ.


آیت الله جوادی آملی؛


چشم انتظار


من نوشت



بنام خدا



بوی زرشک و زعفران به خلوت پیاده ها می وزید و مسیر رفتن را عطر خاطره ها هموار می کرد .

از میدان شهدا تا حرم تنها وسیله رفتن شوق پاهای پیاده بود و بیتهای این شعر چقدر با احوالم جور بود !!
 
این راه اگر خاره و خارا بطلب !

 گر قابل آبله است این پا، بطلب

 (دست از طلب ..) آه، فال خوبی آمد
 
یعنی ته مطلب اینکه آقا ! بطلب
 
مرغ خیال پر کشید تا عظمت خلفای بنی عباس ! آنجا که هارون بر پشت دراز می کشید و به ابرهای

آسمان می گفت : ای ابرها ! به هر کجا می خواهید بروید که آنجا ملک هارون است!
 
آنجا که مامون سرمست از باده خلافت روح لطیف شما را به زنجیر کشید و برکارهای  نامشروعش 

مهر بهترین آفریده خدا را زد !
 
حالا هر کدام در زیر عظمت نام شما محو شده اند و هیچ نام ونشانی از زندگی پرطمطراقشان نیست !!
 
در عوض هر روز که می گذرد صحن و سرای  ضامن آهو زیباتر و باشکوه تر می شود و هربار نگاهم

بیشتر گم می شود در هندسه منظم آیینه کاریها و نقش ها و اسلیمی ها ! خانه ای از بهشت که

مهمانی اشک و آب همیشه در آن جاری است ،آب سقاخانه و اشک های بی ریای زائرها !
 
امروز همه با هم مهربان بودند و گل وشیرینی بهم تعارف می کردند . هرکس بخاطر رضای تو می

کوشید : یکی از زائران پذیرایی می کرد ، یکی صلواتی واکس می زد و یکی سعی می کرد که حداقل

امروز شاد باشد و از دیگری نرنجد !!
 
و من به این می اندیشیدم که اگر یک روز می توان خوب و مهربان بود و با دیگران شادی ها را تقسیم

کرد و از رنجها کاست ، چرا هر روز نتوان ؟
 
اگر روز تولد امامی آنقدر زیباست ، اگر امام مهربان بیاید چه می شود؟
 
و من از امروز منتظرم تا آن روز – از کنار همین چلچراغها  و همین صحن های باشکوه ! از روز تولد تو تا

تولد تمام بشریت همچنان منتظر خواهم ماند !

 

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)- الهم عجل لولیک الفرج