مناسبت ها
«مدینه» آرام آرام میشکفد در خویش
طفل، سرشار از عطری نافراموش، در دستهای مشتاق «سمانه» است
لبخند بر لبها می نشیند.
دهمین ستاره در جاده های نیمه شبان تاریخ، درخشیدن گرفته است!
امروز که دل قرین شادیست ، میلاد تو ای امام هادی(ع)است !
میلاد تو بر همه مبارک ! بر مهدی فاطمه(عج) مبارک!
گم شدن در بیابان
من نوشت
عرفه از راه می رسد و کاروانیان ره بسوی عرفات می برند
تنها کاروان حسین (ع) که بسوی کربلا می شتابد
حسین (ع) می رود تا کعبه دل بنا کند
و مناسکی از نو بگزارد !
می رود از سرمنزل عرفان به قربان برسد
و زمزم را شرمنده جاری فرات کند
می رود که صفا و مروه ای از نو بنا نهد
و بین الحرمین را بسازد!
که اگر خدای مهربان انسا ن را فرمود
تا به یاد ( پدری که پسر قربان نکرد)
هر سال در کنار کعبه قربان کند
و به یاد ( مادری که طفل خود را سیراب کرد)
هر سال سعی صفا و مروه کند
یاد حسین (ع) را تا ابد در قلب انسان جاری ساخت
و دل ها را به آتش عشق او شعله ور کرد !
حسین (ع) را راز هستی و روح عرفه گرداند
و پاداش حسین (ع) را مثل نماز شب
از همه پنهان کرد
پاداشی که نه چشمی دیده و نه در خاطر ی گذشته !
مناسبت ها
از سستی و بی قراری بپرهیز ، که این دو ، کلید هر بدی می باشند ، کسی که سستی کند ، حقی را ادا نکند ، و کسی که بی قرار شود ، بر حق صبر نکند . امام باقر(ع)
راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه ی راست را به ما نگفتند
گفتند: تو که بیایی خون به پا میکنی، جوی خون به راه میاندازی و از کشته پشته میسازی و ما را از ظهور تو، ترساندند
درست مثل اینکه حادثه ای به شیرینی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگویند.
ما از همان کودکی، تو را دوست داشتیم. با همه فطرتمان به توعشق میورزیدیم و با همه وجودمان بی تاب آمدنت بودیم.
عشق تو با سرشت ما عجین شده است و آمدنت، طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود.
اما... اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی میشود جهان، وقتی که تو بیایی.
همه، پیش از آنکه نگاه مهرگستر و دستهای عاطفه تو را توصیف کنند، شمشیر تو را نشانمان دادند
آری، برای اینکه گلها و نهالها رشد کنند، باید علفهای هرز را وجین کرد و این جز با داسی برنده و سهمگین، ممکن نیست.
آری، برای اینکه مظلومان تاریخ، نفسی به راحتی بکشند، باید پشت و پوزه ظالمان و ستمگران را به خاک مالید و نسلشان را از روی زمین برچید
آری، برای اینکه عدالت بر کرسی بنشیند، سریر ستم آلوده سلطنت را باید واژگون کرد و به دست نابودی سپرد
و اینها همه، همان معجزه ای است که تنها از دست تو برمی آید و تنها با دست تو محقق میشود
اما مگر نه اینکه اینها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی که تو بانی آنی
آن بهشت را کسی برای ما ترسیم نکرد
کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته، چگونه ساحلی است؟
ادامه مطلب ...
مناسبت ها
این سپردن دست عروسی به تکیه گاهی یک مرد نیست؛
این سپردن انسان است به حریم بی انتهای عصمت
این پیامبر صلی الله علیه و آله نیست که دخترش را به علی علیه السلام می سپارد
این خداست که اختیار و اعتبار بشر را به علی و زهرا علیهاالسلام وامی نهد . .
سالروز ازدواج حضرت علی (ع ) و زهرا (س )مبارک باد.
من نوشت
دلت که می گیرد از حساب وکتاب دنیا وبی مهری آدمها
انگار نیازی از جنس بی نهایت در درونت زبانه می کشد .
و دلتنگی می شود تنها بهانه یک حس که نمی دانی
اسمش را چه بگذاری ؟ تنهایی ، غریبی ، بی کسی یا ....
مهم نیست که چه حسی تورا به جلو می راند
مهم این است که تویی ویک گمشده ،
تویی ویک نیاز ! نیازی از جنس بی نهایت !
مرغ روحت در قفس جسم بال بال می زند
و تورا می کشاند به یک وجب از بهشت خدا !
گنبدهای طلایی که در زیر آسمان کا ظمین می درخشند
و نور وگرما به آفتاب می بخشند !
زندگی شاید همان بازار طولانی کاظمین باشد تا رسیدن به حرم
که هر دم خیال گریز پا را نهیب می زدی
هان حواست جمع ! حرم نزدیک است !
و سر انجام حرم با دستانی که عاشقانه
به پنجره های ضریحش گره خورده
و سوالی که از درونت می جوشد
که اگر این خانه خالی است
پس چر ا با این همه شوق و شور در آن می کوبند ؟
اینجا همان خانه بی نهایت است
و این همان سرآغازحسی از جنس بی نهایت
حسی به نام عنایت !
مذهبی
این روزها که خبرهای متفاوتی از جنایت وهابیها در کشورهای مختلف به گوش میرسد، آشنا شدن با برخی ویژگیهای این قوم خالی از لطف نیست. مخصوصاً اگر این آشنایی در قالب خواندن برشی از زندگی یک مولوی وهابی باشد که البته حالا یک شیعه تمام عیار است. «سلمان حدادی» یک مولوی وهابی بود؛ کسی که خودش میگوید بین 500 تا 1000 فرد سنی مذهب را وهابی کرده است. اما یک بار نشستن در مجلس عزای سیدالشهدا(ع) کار را بجایی میرساند که همان مبلغ وهابی شیعه شود و در این مسیر سختیهایی ببیند که تحمل یکی از آنها برای ما قابل تصور نیست. خواندن زندگینامه سلمان حدادی را از دست ندهید.
ماجراهای عجیب یک مولوی وهابی که 45 روز در جمکران کارتن خواب شدسلمان سال 61 در سنندج بدنیا آمد. مادرش اهل سوریه و شیعه بود اما پدرش نه. اسمش را به اصرار مادرش که سیراب از محبت امیرالمومنین بود سلمان گذاشتند. خودش میگوید همیشه از اینکه اسمم سلمان و مادرم شیعه بود شرمنده بودم.
گفت یکبار هیئت!
مذهبی
حسن بن علی وشار گفت من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا علیه السلام شام می خوردیم . شب بیست و پنجم ماه ذی القعده بود . امام فرموند : امشب حضرت ابراهیم ( ع ) و حضرت عیسی ( ع ) متولد شده اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است و قائم ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) در این روز قیام خواهد نمود .
اعمال و فضیلت روز دحو الارض
روز بیست و پنجم روز دحو الارض است و یکی از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است و در روایتی روزه اش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال آمده است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت به سرآورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزه دار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است ، استغفار کنند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده است . دحو الارض به معنای پهن شدن زمین از زیر خانه ی کعبه بر روی آب است . برای کسب اطلاعات بیشتر به کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی رجوع نمایید
میرداماد ( ره ) در رساله ی اربعه ایام خود افضل اعمال مستحب را در این روز زیارت حضرت رضا علیه السلام بیان می دارد . چیزی به ذهنم آمد گفتم بنویسم . نمی دانم درست است یا نه . شاید فضیلت زیارت امام رضا در این روز به خاطر این است که کعبه واقعی دل های عاشق ، آستان مصفای اوست . اینم حرف دله دیگه سخت نگیرید .
برو طواف دلی کن نه کعبه گل را ـ که این خلیل بنا کرد و آن خدای خلیل
http://www.razavi.ir