بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

امید !!!

روان شناسی




تعدادی موش آزمایشگاهی رو به استخر آبی انداختند و زمان گرفتند تا ببینند چند ساعت دوام میارند،

حداکثر زمانی رو که تونستند دوام بیارند ۱۷ دقیقه بود.

سری دوم موشها رو با توجه به اینکه حداکثر ۱۷ دقیقه می تونند زنده بمونند به همون استخر انداختند،

اما این بار قبل از ۱۷ دقیقه نجاتشون دادند.

بعد از اینکه زمانی رو نفس تازه کردند دوباره اونها رو به استخر انداختند.

حدس بزنید چقدر دوام آوردند؟

۲۶ ساعت !!!!!!!!!!!!

پس از بررسی به این نتیجه رسیدند که علت زنده بودن موش ها این بوده که اونها امیدوار بودند تا دستی باز هم اونها رو نجات بده و تونستند این همه دوام بیارن.

------------

گاهى با ۱ قطره،لیوانى لبریز میشه.

------------

گاهى با ۱ کلام، قلبى آروم میشه.

------------

گاهى با ۱ بى مهرى، دلى میشکنه.

------------

گاهی با 1 لبخند دلی خوش میشه.

------------

پس مراقب این "گاهی" ها باشیم درحالى که ناچیزند، همه چیزند.....


زندگیتون پر امید




شطرنج

اجتماعی




 در بازی شطرنج درآغاز بازی برای جابجایی مهره اول تعدادحرکات مجاز فقط۲۰حرکت است.درصورتیکه برای جابجایی مهره دوم تعدادحرکات به۷۲هزار افزایش و وقتی نوبت به بازی مهره سوم میرسد تعداد گزینه های احتمالی ۹میلیون میشود یعنی هر مهره در شطرنج یک بازی جدید را شروع میکند وتعداد مسیرهای محتمل به صورتی اعجاب اور افزایش می یابد به طوری که در حرکت چهارم بالای صد میلیارد مسیر مختلف برای بازی کردن دراختیار بازیکن قرار میگیرد درشباهت این داستان به زندگی انسانها میتوان نتیجه گرفت که شاید حرکات اولیه محدود باشند ولی هر چه در زندگی به جلو می رویم بیشمار احتمال و حرکت جهت انجام پیش روی ماست واین به ما فرصت میدهد تا حتی اگر تا الان دربازی زندگی حرکات اشتباهی انجام داده باشیم دوباره برگردیم وحرکات بیشماری برای جبران اشتباه پیش رو داشته باشیم.به بیان ساده تر درسال جدید هیچ کس حق ندارد بگوید دیگر فرصتی برای جبران و موفقیت نیست.

صفحه شطرنج زندگی برای همه؛چه سرباز وچه وزیر همیشه باز است و هر کسی میتواند به هر موفقیتی که در زندگی آرزو دارد دست یابد.



شب آرزوها

مناسبت ها



چه آرزوهای قشنگی می کردن و چقد زیبا اجابت می شد...

.

حاج احمد آرزو کرده بود:

"بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی اسرائیلی ها کشته بشم"

و حالا دست اونهاست...

.

حاج همت از خدا خواسته بود:

"مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم"

ترکش خمپاره سرش رو برد...

.

برونسی همیشه می گفت:

"دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم"

سالها پیکرش مفقود بود...

.

آقا مهدی باکری می گفت از خدا خواستم:

"بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه"

آب دجله او رو برای همیشه با خودش برد...

.

حاج آقا ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد می گفت آرزو دارم:

"در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم"

تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار امام رضا دفن شد...

.

اللهم اجعل مماتی شهادة فی سبیلک...



در جست وجوی حقیقت

ادبی



 



من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام. ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. 

من هم سال‌ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را - بی‌آنکه آن زمان خوانده باشم‌اش- طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:«عجب! فلانی چه کتاب هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد» ...

اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که«تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی‌آید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس به راستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت. 



شهید سید مرتضی آوینی