بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

عیدی


من نوشت





خدارا شکر که میان تمام دیدارهای بی بهانه

این بار بهانه دیدارم میلاد جوادت (ع) شد!


می گویند : عیدی می دهی

به دست های خالی ،به جان های سرگردان

به اشکهایی که تا چشمخانه دل می رسند

ولی مجالی برای جاری شدن نمی یابند


می گویند : عیدی می دهی

به تمناهای ظهور ، به شوق های کودکانه

به امیدهایی که بر پنجره فولادت گره خورده


می گویند : عیدی می دهی

به دستهایی که تا نزدیک ضریحت امتداد یافته

به همان نشانی همیشگی

همان (باب الجواد ) که باب المرادش  هم می نامند!


خدارا شکر! مولای من

که امسال عیدیت نصیبم شد !


دختری که به همه آرزوهایش رسید !

اجتماعی


تالیا کاستلانو، ۱۳ ساله اهل اورلاندو-فلوریدا که دچار نوعی سرطان مهلک است تاکنون به خاطر ویدئوهایی که از آرایش های صورتش در شبکه های اجتماعی منتشر کرده بود تا نشان دهد هنوز هم امید به زندگی داشته و می تواند خود را زیبا کند ، با بازدید بیش از ۳۹ میلیون نفر به شهرت رسیده بود.

 
یکی از آرزوهای تالیا آن بود که آنقدر دختر مشهوری شود که عکس او بر روی جلد مجلات قرار گیرد و به این آرزو رسید و اکنون به یکی دیگر از آرزوهایش نیز رسیده و تبدیل به یک طراح مد شد و می خواهد مجموعه پوشاکی برای نوجوانان را با طراحی از لس آنجلس به نام اربانا چاپا راه اندازی کند.
 
 دختر 13 ساله ای که به تمام آرزوهایش می رسد+عکس
 
 آن دو اوایل این ماه با یکدیگر ملاقات کرده تا درباره جزئیات خط تولید این مجموعه و ارائه آن تا چند هفته آتی صحبت کنند.
 
 خانم چاپا که خودش خط تولید پوشاک زنانه دارد، تصمیم گرفت تا با کمک کردن به تالیا رویای طراح مد شدن وی را جامه عمل بپوشاند. خانم چاپا به فلوریدا سفر کرد تا با تالیا در بیمارستان کودکان اورلاندو ملاقات کرده و ایده های طراحی او را به عرصه تولید درآورد.
 
 اولین بار در سال ۲۰۰۷ و در سن ۷ سالگی برای تالیا تشخیص سرطان نوروبلاستوم دادند، توموری که در بافت های عصبی نوزادان و کودکان رشد می کند.
 پس از شیمی درمانی، جراحی و پرتوگستری، سرطان او به مدت ۱ سال خوب شد ولی دوباره در سال ۲۰۰۸ پزشکان در نزدیکی قلبش سرطان مشاهده کردند. در طول مدت چهار سال او انواع درمان ها را تجربه کرد ولی سرطان در تمام بدنش پخش شده است و سال گذشته پزشکان اعلام کردند که او علاوه بر سرطان نوروبلاستوم ، دچار سرطان خون نیز می باشد.
 
پزشکان پیشنهاد پیوند مغز استخوان را به عنوان یکی دیگر از درمان های ممکن دادند ولی تالیا تصمیم گرفت از یک عمل دردناک دیگر چشم پوشی کرده و از باقی مانده روزهای عمرش لذت ببرد.
 
خانم چاپا که خودش در سن ۱۹ سالگی دچار سرطان سینه شده بود و با موفقیت بر این بیماری فائق آمده، تجربه ملاقات با تالیا را “فراموش نشدنی” توصیف می کند.
 
 این دختر ۱۳ ساله از کلاه گیس استفاده نمی کند ، چرا که احساس می کند او را مصنوعی کرده واز خود واقعی اش دور می سازد ، تنها از آرایش استفاده می کند تا اعتماد به نفسش بیشتر شود.
 
پزشکان تابستان سال گذشته ، عمر تالیا را ۴ تا ۱۲ ماه برآورد کرده اند. او دریکی از ویدئوهایش گفت :من از سرطان مزیت های زیادی بردم، در شبکه یوتیوب محبوب شدم، الهام بخش مردم شدم و مردم مرا شناختند…. برای من داشتن سرطان همانند یک سفر ماجراجویی جالب بود. ولی بالاخره هر سفر ماجراجویی پایانی دارد.”

 پی نوشت :
هدف من از این مطلب تبلیغ مد و مدل شدن و... نیست.چون آرزوهای  هر کسی متاثر از فرهنگ و آداب و رسوم کشورش است.
آن چیزی که در زندگی این دختر برای من خیلی جالب بود این بود که با این سن کم مساله مرگ و زندگی را چقدر زیبا برای خودش حل کرده واین همان معجزه رنج است که باعث بلوغ زود رس فکر انسانها می شود، بشرط اینکه بتوانند تارهای امید وشادی را در پود این رنج ها  ببینند.
 

جاری حکمت (2)

اخلاقی



5- ** توبه **


سیگار و سیگاری:

کسی که روزی یک پاکت سیگار می کشیده، و می خواهد یک دفعه در یک هفته سیگار نکشد، بر این بیشتر سخت می گذرد یا بر کسی که سیگاری نیست؟ این که معتاد به سیگار است این یک هفته برایش مجاهده است و آن که عادت به سیگار ندارد، یک هفته عادی است که برایش می گذرد.
کسی که بی پروایی ها و تقلب ها داشته و حالا می خواهد در خط رهبر باشد، این چه زجری باید بکشد تا آن عادت را ترک کند! از این جهت خدا نسبت به این افراد می فرماید: « فَاولئِکَ یُبدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِم حَسَناتٍ » خدا بدیهای اینها را تبدیل به حسنات می کند. این به دلیل زجرهایی است که می کشند.

شما فکر می کنید « حُرّ » چقدر زرنگ بود؟ او که تا شب عاشورا از فرماندهان سپاه ابن سعد است، روز عاشورا یکی از شهدای بزرگ تاریخ اسلام می شود. آیا شما فکر کردید که حُرّ این بیست و چهار ساعت را چطور گذراند؟ خودت را به جای او گذاشتی؟ کسی که بین آنها محترم بود، زن و فرزند داشت، همه گوشتش زیر دندان آنها بود، آیا فکر کردی وقتی حرّ در این طرف شهید بشود آنها خانواده او را در آنطرف به آتش می کشند که آبروی ما را بردی؟
او قید زن و فرزند و تمام تعلقات را زده است، خانه اش را غارت می کنند، همه چیزش را می برند. این بیست و چهار ساعت برایش به اندازه چندین سال زجر گذشته تا توانسته است از تمام این دشواری ها بگذرد و تصمیم نهایی اش را بگیرد. گفت باید با اینها باشم، برگشت.

کار بزرگی کرده. کاری که دیگران در چند سال موفق نمی شوند، همان زجر را یک روزه کشیده است.



ادامه مطلب ...

شب آرزوها

مناسبت ها






راه آسمان...
 
خدا...
اجابت...
بخشش ....
شاید در نظرت سخت بیاید...
طولانی...! دست نیافتنی....!
اما امشب که عاشق شوی پیاده هم می شود تمام آن مسیر طولانی را ساده به پایان رساند
بی هیچ سخنی از رنج و کم طاقتی بندگان....
می شود کوله بار دنیا را هر قدر هم سنگین از شانه هایت پایین بکشی تا دل کوچکت را به بی کران  آسمان گره بزنی...
برای ثانیه ای با خدا...
امشب از هر کجای این دنیای بزرگ که در بزنی
صاحبخانه برای استقبال می آید
با طبقی از آرزوهایی که می خواهی...
لیلة الرغائب...
شب آرزوها...
مراقب آرزوهایت باش...
 
 

ادامه مطلب ...

رجب ماه غلبه اسم رحمت

مناسبت ها



ماه غلبه اسم رحمت


رجب؛ ماهی که خداوند جنگ با دشمنان را نیز ممنوع فرموده است، تا برای همه انسان‌ها امن و امان باشد، تا هر کس خواست به جوار حضرت حق نزدیک شود، اسم رحمت حق به استقبال او رود و او را وارد رحمت الهی نماید و طعمِ ورود به مقام انس با حق را به قلب او بچشاند.     

خسران بزرگی است که در ماه عزیز رجب، قلب را نسبت به این ماه  متذکر نکنیم. در این ماه باید به قلب بگوییم:

ای قلب! متوجّه باش، وقتی خداوند جنگ با دشمنان خدا را در این ماه ممنوع نموده، بنگر با دوستان خود چه خواهد کرد.

ای قلب! غافل مباش، در این ماه به خطاهای تو نمی‌نگرند، مأیوس هم مباش، می‌خواهند تو را وارد بنده‌های خاص گردانند.



ادامه مطلب ...

ما چقدر فقیر هستیم..!

اجتماعی



روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه ی کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد، مردمی که آنجا زندگی میکنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه ی محقّر یک روستایی مهمان بودند. در بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟

پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!

پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟

پسر پاسخ داد: بله پدر!

و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟

پسر کمی اندیشید و به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهارتا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوسهای تزئینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود میشود، اما باغ آنها بی انتهاست. با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود.

پسر بچه اضافه کرد متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم..!



شهادت پیشوای هدایت تسلیت باد

مناسبت ها




از امام هادی (ع) زیارت جامعه کبیره که مضامین بلند امام شناسی در آن نهفته برای ما به یادگار مانده است. چه زیباست امروز  فرازی از این دعا را به ایشان تقدیم کنیم.

پشت سر هر معشوقی ، خدا ایستاده است!

مذهبی






پشت سر هر معشوقی ، خدا ایستاده است

  پشت سر هر آنچه که دوستش می داری

و تو برای این که معشوقت را از دست ندهی

بهتر است بالاتر را نگاه نکنی

زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد

و او آنقدر بزرگ است

که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند

پشت سر هر معشوق ، خدا ایستاده است

 اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی

اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح

خدا چندان کاری به کارَت ندارد

اجازه می دهد که عاشقی کنی

تماشایت می کند و می گذارد که شادمان باشی . . .

 

ادامه مطلب ...

زدن به هدف

روان شناسی




کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود. در آن سوی مرغزار نشانه ی کوچکی که از درختی آویزان شده بود به چشم می خورد. جنگجوی اولی تیری را از ترکش بیرون می کشد. آن را در کمانش می گذارد و نشانه می رود. کماندار پیر از او می خواهد آنچه را می بیند شرح دهد. می گوید آسمان را می بینم. ابرها را. درختان را. شاخه های درختان و هدف را. کمانگیر پیر می گوید کمانت را بگذار زمین تو آماده نیستی. جنگجوی دومی پا پیش می گذارد .کمانگیر پیر می گوید: آنچه را می بینی شرح بده.جنگجو می گوید: فقط هدف را می بینم. پیرمرد فرمان می دهد: پس تیرت را بینداز. تیر بر نشان می نشیند. پیرمرد می گوید: عالی بود. موقعی که تنها هدف را می بینید نشانه بریتان درست خواهد بود و تیرتان بر طبق میلتان به پرواز در خواهد آمد.بر اهداف خود متمرکز شوید. تمرکز افکار بر روی هدف به سادگی حاصل نمی شود. اما مهارتی است که کسب آن امکانپذیر است و ارزش آن در زندگی همچون تیراندازی بسیار زیاد است.


نکته: ما از خداییم به سوی او باز می گردیم.


دین به زندگی جهت، هدف و معنامی بخشد.


امام باقر سلام الله علیه :


اَلکَمالُ کُلُّ الکَمالِ التَّفَقُّهُ فِی الدّینِ وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ وتَقدیرُ المَعیشَةِ؛

همه کمال در شناخت عمیق دین و شکیبایى در پیشامدها و اندازه نگاه داشتن در زندگى

است. [1]



[1] . دانش‌نامه قرآن و حدیث: ج 9, ص 196, ح

تاریخی


هوش نظامیان رضاخان


رضا شاه می‌کوشید نیروهای نظامی ایران از جهان و حوادثی که در آن می‌گذشت بی‌اطّلاع باشند. او سعی داشت به مردم بقبولاند که تمام جهانیان تنها به او می‌اندیشند و مطیع اوامر او هستند. دکتر محمّد سجّادی که خود از نزدیکان رضاشاه بود در خاطرات خود راجع به وقایع شهریور 1320 به حادثه‌ای اشاره می‌کند که خواندنی و عبرت‌آموز است:

«ساعت 7 صبح روز دوشنبه سوّم شهریور تلفن منزلم پیاپی زنگ می‌زد. وقتی گوشی را برداشتم از آن طرف سیم، تلفن‌چی کاخ سعدآباد با عجله از من درخواست می‌کرد فوراً به سعدآباد آمده، اعلیحضرت رضا شاه را ملاقات نمایم. من که تازه از سفر آذربایجان به تهران بازگشته و روز قبل برای عرض گزارش مسافرت به حضور شاه باریافته بودم، از این احضار بدون مقدّمه تعجّب کردم، آن هم طبق توضیح تلفن‌چی کاخ، تمام وزرا احضار شده بودند و قرار بود جلسة هیأت دولت در حضور اعلیحضرت تشکیل شود.
بدون درنگ سوار اتومبیل شده، راه سعدآباد را در پیش گرفتم. قبل از اینکه به سعدآباد برسم یکی دو تن از وزرای کابینه وارد باغ شده بودند. جلوی پلّکان کاخ سفید بودند که آقای منصورالملک نخست‌وزیر را با قیافة بهت‌زده مشاهده کردم. آقای منصور با سرعت به طرف من آمده، گفتند: وارد شدند.



ادامه مطلب ...