بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

شب آرزوها

مناسبت ها



چه آرزوهای قشنگی می کردن و چقد زیبا اجابت می شد...

.

حاج احمد آرزو کرده بود:

"بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی اسرائیلی ها کشته بشم"

و حالا دست اونهاست...

.

حاج همت از خدا خواسته بود:

"مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم"

ترکش خمپاره سرش رو برد...

.

برونسی همیشه می گفت:

"دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم"

سالها پیکرش مفقود بود...

.

آقا مهدی باکری می گفت از خدا خواستم:

"بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه"

آب دجله او رو برای همیشه با خودش برد...

.

حاج آقا ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد می گفت آرزو دارم:

"در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم"

تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار امام رضا دفن شد...

.

اللهم اجعل مماتی شهادة فی سبیلک...



ختم واقعه

مذهبی


31 فروردین مصادفه با اول رجب و

اول رجب مصادف شده با روز دوشنبه

در این روز آغاز ختم واقعه بسیار مجرب و مشکل گشاست


(( برای گرفتن حاجت ))


ادعیه ای وارد شده است که یکی از این ادعیه ختم سوره واقعه به مدت 14 روز و شروع آن از اول ماه ( ماه قمری ) است که در روز دوشنبه واقع شده باشد


 

خصوصیات این ختم


 مجرب بودن این عمل برای حاجات معنوی و بخصوص برطرف شدن گرفتاریهای مادی حتی نجات از مرگ و وسعت رزق و روزی و تسهیل امور مهم مورد تاکید است .


طریقه ختم


1. شروع از اول ماهی که دوشنبه باشد باشد مثل ماه رجب سال 1436 قمری (1394 شمسی)که اول آن در روز دوشنبه است.

2. این عمل به مدت چهارده روز انجام شود.

3. روز اول یک مرتبه سوره واقعه خوانده شود، روز دوم دو مرتبه و.... روز چهادرهم چهارده مرتبه. 

بعد از قرائت هر روز دعای زیر خوانده می شود :

بسم الله الرحمن الرحیم 

یا مُسَبِّبَ الاَسبابِ وَ یا مُفَتِّحَ الاَبوابِ یَسِّر عَلَینا الحِسابَ وَ سَهِّل عَلَینا العِقابَ. 

اَللّهُمَّ اِنْ کانَ رِزْقی فِی السَّماءِ فَأنْزِلْهُ وَ اِنْ کانَ فِی الْاَرْضِ فَأخْرِجْهُ وَ اِنْ کانَ بَعیداً فَقَرِّبْهُ وَ اِنْ کانَ قَریباً فَیسِّرْهُ وُ اِنْ کانَ یَسیراً فَکَثِّرْهُ وَ اِنْ کانَ کَثیراً فَخَلِّدهُ وَ اِن کانَ مُخَلَّداً فَطَیِّبهُ وَ اِن کانَ طَیِّباً فَبارِک لی فیهِ وَ اِنْ لَمْ یکُنْ فَکَوِّنْهُ بکِینُونِیتِکَ وَ وَحْدانِیتِکَ، اَللّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَیّ حَیثُ اَکُونُ وَ لا تَنْقُلْنی اِلَیهِ حیثُ یکُونُ 


4. بعد از خواندن سوره واقعه در روز پنجشنبه، دعای زیر خوانده شود. 


بسم الله الرَّحْمنِ الرَّحیم

یا واجِدُ یا ماجِدُ یا جَوادُ یا حَلیمُ وَ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا کَریمُ اَسْئَلُکَ تُحْفَهً مِنْ تُحَفاتِکَ تَلُمَّ بِها شَعَثی وَ تُقْضی بِها دَیْنی وَ تُصْلِحُ بِها شَأنی بِرَحْمَتِکَ یا سَیّدی اَللّهُمَّ اِنْ کانَ رِزْقی فِی السَّماءِ فَأنْزِلْهُ وَ اِنْ کانَ فِی الأرْضِ فَاَخْرِجْهُ وَ اِنْ کانَ بَعیداً فَقَرّبْهُ وَ اِنْ کانَ قَریباً فَیَسَّرهُ وَ اِنْ کانَ قَلیلاً فَکَثَّرْهُ وَ اِنْ کانَ کَثیراً فَبارِکْ لی و إن لم یکُنْ فَکَوْنِهِ بِکَیْنُونِیَّتکَ وَ وَحْدانِیَّتکَ اَللّهُمَّ انْقَلِبْ اِلی حَیْثُ اَکُونُ وَ لا تَنْقُلُنی اِلَیْهِ حَیْثُ یَکُونُ اِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیْءٍ قَدیرٍ یا رَحیمُ یا غَنیُّ وَ صَلَّ عَلی مُحَمَّدٍ و آل محمد اَتْمِمْ عَلَیْنا نَعْمَتِکَ وَ هَنَّئْنا کَرامِتِکَ بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمین



ریشه دار باش !

مذهبی


 مومنی نالیده بود و با صمیمیت و صداقت هم شکایت داشت که:

من زمانی گرایش چپ و مارکسیستی داشتم و بچه ها را به کوه می بردم. آن جا دختران هم همراه ما بودند و حتی برخی از آن ها موقع لغزیدن و افتادن به وسیله ی ما دستگیری می شدند. شب ها در پناهگاه مختلط می خوابیدیم و هیچ وقت احساس و وسوسه ای نداشتم. اما حالا که توبه کرده و مذهبی هستم و متاهل شده ام با کمترین برخوردها وسوسه می شوم و کلافه بود که آخر این حالت چیست؟



استاد (علی صفایی حائری) خندید و با آن آرامش خاص فرمود:

آن وقت، تو ریشه ای نداشتی، پس میوه هایت (عمل) در دست شیطان و تبلیغ حزب او بود و خوبی هایت هم به سود او بود.


اصلا شیطان می گفت: تو از خود مایی، پس چه وسوسه ای؟


اما حالا که ریشه ای یافته ای (اعتقاد به خدا) او می خواهد ریشه ها را بزند، اما نمی تواند. پس به میوه ها می پردازد، تا از این راه کم کم به ریشه ها برسد. تو حالا قیمت یافته ای و باید خرابت کند.


این است که در حج بعد از مشعرالحرام که شعور به حرمت ها می یابی، بلافاصله رمی جمرات شروع می شود.

پس تا شعور به حرمت ها نیافته ای، وسوسه ای نیست، اما به محض شناخت و ادراک است که باید شیطان را رمی کنی آن هم دو بار و ..



معامله خدا

مناسبت ها




بسم الله الرحمن الرحیم


بچه تر که بودم، شیطنت هایم بیشتر از امروز بود. یک روز شیشه این همسایه را می شکستم و فردا، سر پسر همسایه دیگر را. یک روز صبح، عمویم که از کارهایم عاصی شده بود؛ صدایم زد و پیشنهاد داد با پولی که می دهد، کاری اقتصادی دست و پا کنم. پیشنهاد خودش فروختن بیسکوئیت به بچه های محل بود. من هم از خدا خواسته، پولها را از عمو گرفتم و از عمده فروشی، ده بیست تایی بیسکوئیت خریدم. یک جعبه چوبی میوه هم سرو ته شد و سر کوچه خودمان که از قضا گلوگاه محل نیز محسوب می شد، اولین دکان بیسکوئیت فروشی من پا گرفت.

اولین روز، کسب و کار تعریفی نداشت و بیشتر وقت من به بطالت گذشت. بچه ده ساله ای را در نظر بگیرید که از صبح تا ظهر جلوی ده بیسکوئیت بنشیند و گرسنه شود. طبیعی است که شیطان در جلدش برود و به بیسکوئیت ها دست درازی کند.

ظهر که شد، پدر از سر کار آمد و با دیدن من، که نان آور خانه شده بودم، خندید. نزدیک آمد و پرسید که چه می کنم و از صبح، چقدر کاسب بوده ام. من هم گفتم بیسکوئیت را خریده ام سه تومن و می فروشم پنج تومن. دروغ می گفتم. خریده بودم پانزده ریال و می فروختم دو تومن. پدر با شنیدن این حرف گفت: خوب یکی هم به ما بده. من هم زرنگی کردم و بیسکوئیتی که ازصبح به آن نوک زده بودم را به دستش دادم. پدر بیسکوئیت را زیر و رو کرد. ظاهراً می خواست چیزی بگوید، اما نگفت. دست دیگرش را در جیب فرو برد و یک ده تومنی بیرون آورد و به من داد. من ایستادم و جیبهایم را گشتم و دست آخر گفتم: پنج تومنی ندارم که بقیه پول را پس بدهم. پدر هم گفت: اشکال ندارد؛ بعداً با هم حساب می کنیم. و این بعداً هرگز نرسید. تا عصر، پشت دکانم بودم و پس از آن به خانه رفتم و بیسکوئیتی که به پدر فروخته بودم را از سر طاقچه برداشتم و خوردم.

امروز که من پدر شده ام و پسری دارم که شیطنت می کند؛ فهمیده ام که آن روزها، پدر قیمت بیسکوئیت را می دانست؛ می دانست که بیسکوئیت را دو تومن می فروشم؛ می دانست که پنج تومنی دارم که پولش را پس بدهم؛ می دانست که بیسکوئیت نوک زده را به او انداخته ام؛ و می دانست که بیسکوئیت را خودم خواهم خورد. و من امروز فهمیده ام که پولی که عمو به من داد را پدر داده بود؛ فهمیده ام که این بازی برای این بود که من دست از «خبط و خطا» بردارم و آدم شوم؛ فهمیده ام که پدر به دنبال «راه انداختن» من بود.

امام موسی کاظم علیه السلام می فرمایند: «رجب نام نهری است در بهشت که از شیر سفید تر و از عسل شیرین تر است؛ اگر کسی یک روز از این ماه را روزه بدارد؛ خداوند از آن نهر به او خواهد نوشانید.»

گاهی می پرسند: این چه موازنه و معامله ای است که اگر کسی تنها یک روزه بگیرد؛ خداوند او را به بهشت می برد و از نهر رجب به او می نوشاند؟ سوای همه پاسخ های متینی که به این پرسش داده شده؛ به گمانم هدف خداوند این است که ما دست از «خبط و خطا» برداریم و در این ماه رجب «راه بیافتیم»؛ و الاّ خداوند قیمت یک روز روزه گرفتن را می داند. بیایید از دست دل بازی خداوند در این ماه استفاده کنیم و هم مغفرتش و هم فرج پدر مهربانمان وامام زمانمان را ازاو بگیریم.



✨✨✨یاوران حضرت مهدی✨✨✨



دروغ

ادبی



خالدحسینی تو رمان بادبادک باز مینویسه: 

««در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدی ست!»» 

ﻣﺮﺩ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺵ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﺠﻮﺍ ﮐﺮﺩ : "

 ﭘﺴﺮﻡ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑﻦ " 

ﭘﺴﺮ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺖ ﮐﺞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ .....

ﭘﺪﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ :

«« ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ»»

««خیانتﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ»»

 ««ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ»» 

««ﻧﺎﺣﻖ ﻧﮕﻮ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ»»

««بی ﺣﯿﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ»» 


ﭘﺲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘط دزدی نکن



نماز اول وقت

مذهبی




 نماز را بازاری نکنید، اول وقت بجا آورید با خضوع و خشوع. 



اگر نماز را حفظ کردید همه چیزتان حفظ میشود.



آیت الله سید علی قاضی ره





خدا !!!!


مذهبی





خدا بی نهایت است و لامکان وبی زمان

اما بقدر فهم تو کوچک میشود

و بقدر نیاز تو فرود می آید

و بقدر آرزوی تو گسترده میشود

و بقدر ایمان تو کارگشا میشود



و به قدر نخ  پیرزنان دوزنده باریک میشود

و به قدر دل امیدواران گرم میشود

یتیمان را پدر می شود و مادر

بی برادران را برادر می شود

بی همسرماندگان را همسر میشود

عقیمان را فرزند میشود

ناامیدان را امید می شود



گمگشتگان را راه میشود

در تاریکی ماندگان را نور میشود

رزمندگان را شمشیر می شود

پیران را عصا می شود

و محتاجان به عشق را عشق می شود



خداوند همه چیز می شود همه کس را

به شرط اعتقاد

به شرط پاکی دل

به شرط طهارت روح

به شرط پرهیز از معامله با ابلیس



چنین کنید تا ببینید که خداوند

چگونه بر سر سفره ی شما

با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند

و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد

و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند

و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند



بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا

و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف

و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک

و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار




کشاندن مومنان به سمت بهشت

مذهبی



آیت الله بشیر فرمودند چند سالی بود که معنی و تفسیر آیه 73 سوره زمر مرا بخود مشغول نموده بود


 (وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرا|(زمر73ً )


یعنی مومنین را به سمت بهشت می کشند .


از خود پرسیدم چرا گفته شده به سمت بهشت میکشند!!


تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از امام صادق علیه السلام در بحار الانوار برخورد نمودم .که می فرماید:


مومنین و دوستان سید الشهدا (ع) در روز حساب از خدا می خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین راملاقات نمایند .

 

امام به دیدار محبان می آید . این ملاقات بسیار طولانی می شود . امام صادق می فرماید هردو طرف غرق تماشا هستند


 و هیچکدام چشم بر نمی دارند نه امام محبان خود را رها می کند نه دوستان سید الشهدا از مولای خود دل بر می دارند .


ملاقات آنقدر طولانی می شود که خداوند به مأموران بهشت می فرماید این مومنین و دوستان حسینم را به طرف  بهشت 


بکشید تا ملاقات پایان یابد.


السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین( ع)