لحظه ها را به هم می دوزم تا قبایی به قامت تن شب کنم. باید بگریزم از کابوسهای شبانه ! باید بگریزم از روزهای بدون تو وشبهای ناتمام ! باید رها شوم از تمام تارهای نامرئی که دست وپایم را بسته . باید بشکنم شیشه تنهایی را !