ذهن شما نه تنها قادر است واقعیتهای ذهنی و درونی را خلق کند بلکه قدرت تحت تأثیر قرار دادن واقعیتهای عینی و بیرونی را نیز دارد و همواره به دنبال مدرک و یا نشانه ای برای اثبات حقانیت خویش است؛ مثلاً اگر به چیزی اعتقاد داشته باشید برای اثبات حقانیت آن و حذف عقاید دیگر به دنبال دلیل و مدرک در بیرون می گردید و بقیه نشانه ها را یا حذف می کنید و یا نادیده می گیرید!
تفکر خلاق است! جهان همانگونه ایست که شما می بینید! وجود شما همان چیزی است که فکر می کنید هست!
ذهن شما بی نهایت قدرتمند است و با واکنشها، تفاسیر و تصویر فکنی های خود واقعیت لحظه به لحظه شما را خلق می کند و درد، لذت، آزادی و یا اسارت شما را رقم می زند!
ذهنی که کنترل نشود قادر است از یک لحظه خنثی دردناک ترین لحظه را بسازد!
میزان استفاده انرژی ذهن برای ناراحت یا ناکام کردن شما درست به اندازه میزان استفاده انرژی آن در جهت خوشحال و کامروا ساختن شماست. بنابراین بیاموزید که ذهن خود را در جهت کمک به خود تربیت کنید نه در جهت نابودی خود!
اما چگونه؟
دو راه وجود دارد تا ذهن خود را دوباره برنامه ریزی کنید و در جهتی درست به حرکت درآورید:
اول: آگاهی از افکاری که به ذهنتان وارد می شوند.
دوم: هدایت کردن افکار در جهتی که به نفع شما باشد و نه به ضررتان.
فقط برای یک روز با خود قرار بگذارید تا از تمام افکارتان آگاه باشید و هر اندیشه منفی در مورد خودتان که به ذهنتان رسید را یادداشت نمایید. در پایان روز آنها را بشمارید. حیرت می کنید! مطمئنم در طول روز هیچکس بیشتر از خود شما نسبت به خودتان منفی فکر نکرده است!
وقتی با تحمل گفتگوهای منفی درونی تان به ذهن خود اجازه می دهید دشمن شما باشد دیگر نمی توانید دوست خود باشید!
اجازه ندهید افکار شما را انتخاب کنند، شما افکار را انتخاب کنید!
چگونه؟
راه حل اول: جایگزین کردن افکار مثبت به جای افکار منفی: شما مجبور نیستید به هر آنچه به ذهنتان می رسد توجه کنید. به محض اینکه متوجه شدید فکری منفی به ذهنتان وارد شد فوراً آن را متوقف کنید و با عبارت مثبت جایگزین نمایید حتی اگر آن عبارت به نظرتان مضحک و غیرواقعی برسد اهمیت ندهید. آنقدر آن را تکرار کنید تا در باورتان بنشیند!
راه حل دوم: نظاره گر بودن؛ بیاموزید افکار خود را بدون عجین شدن با آنها فقط و فقط نظاره کنید!
برای این کار این سوال را از خود بپرسید:"ذهن من الآن مشغول چه کاریست؟" تنها پرسیدن این سوال برای بیرون کشیدن شما به خارج از ذهن و جدا کردن شما از ذهنتان کافیست. شما خود را از میدان بیرون می کشید و ناظر می شوید. حالا بهتر می توانید ذهن خود را ببینید و به خود کمک کنید!
درست مانند فرمانده ای که از میدان جنگ فاصله می گیرد و از بلندی به موقعیت سربازان خودی و دشمن می نگرد. حالا بهتر می تواند تصمیم بگیرد چه کاری درست تر است.
جواب سوال بالا معمولاً این است: "ذهن من مشغول تفکرات منفی و پریشان است" حال که از کار ذهن خود آگاه شدید دو انتخاب دارید: یا ذهنتان را دعوت به کار دیگری می کنید(جایگزینی افکار) و یا با مهربانی و شفقت درگیری او با زخمهای احساس اش را می نگرید.
راه حل سوم: دست از محاکمه و ستیز با افکار خود بردارید! محاکمه افکار هدر دادن انرژی شماست و فقط مشکلی را به انبوه مشکلات دیگر می افزاید.
دوست بودن با ذهن به این معنا نیست که آن را به دلیل داشتن افکار منفی محاکمه کنید بلکه باید آن را به نرمی و ملایمت در جهت مثبت و دلخواه خود هدایت نمایید.
افکارتان را مانند برنامه های تلویزیون که از کانال های مختلف پخش می شوند فقط تماشا کنید و اگر نمی پسندید به جای اینکه توجه خود را بیشتر کرده و به زمین و زمان بد و بیراه بگو یید، دکمه را فشار دهید و کانال را عوض کنید به همین راحتی!
هر چه بیشتر در برابر افکارتان مقاومت کنید آنها مقاوم تر می شوند!
آیا دوست دارید آینده خود را پیش بینی کنید؟ به ذهن خود بنگرید! ما همانی می شویم که فکر می کنیم. بله شما جادوگری هستید که می توانید پی در پی جادو کنید و موقعیتهای حیرت انگیز بیافرینید. همه چیز بستگی به خودتان دارد!