خودشیفته ها، چنانچه مختصر استعداد، یا اندک موفقیتی در زمینه ای داشته باشند در آن مورد به شدت مبالغه می کنند و انتظار دارند، بدون هیچ دلیلی با آنها، به صورت فردی بی نظیر . مخصوص و استثنایی رفتار شود!
این بیماران برای رسیدن به اهداف خود، به راحتی از دیگران سوء استفاده می کنند و در اشتغال ذهنی دائم، با مفاهیمی چون: موفقیت، قدرت، استعداد درخشندگی، زیبائی و ایده آلیسم به سر می برند و پیوسته در پی شکار اظهارات محبت آمیز و تعریف و تمجید دیگران می باشند.
نمونه مبتلایان به این اختلال را، در جامعه ما نیز بسیار می توان یافت، مثلا کسانی که تصور می کنند ضرورتی ندارد آنها هم در صفی که دیگران منتظر ایستاده اند، انتظار بکشند!
این تافته های جدا بافته، که “ من ” خود بر همه چیز و بر همه کس ترجیح می دهند، با عناوینی چون: از خود متشکر، خودخواه، مغرور، از خود راضی و... در جامعه ایرانی شناخته می شوند و بوسیله این صفت بد خود، ناراحتی های متعددی را برای خود و اطرافیانشان ایجاد می کند .
به اعتقاد بسیاری از روانپزشکان درمان اختلال شخصیت خود شیفته بی نهایت مشکل است، چون برای پیشرفت درمان خود این افراد باید دست از خودشیفتگی بردارند که این کار راحتی نیست و در واقع هنوز ساخت داروی شیمیایی که بر عدم تعادل ناقل های عصبی مربوط به خودخواهی انسان غلبه کند هم، ممکن نشده است. اما پزشکان معنوی بشر، از قرنها پیش، راه حل های بی نظیر و درخشانی، برای مقابله با خودخواهی و تکبر او، پیشنهاد کرده اند که بنابرفرمایش حضرت علی (ع) در صدر این راه حلها " نماز ” جای دارد.
در سرتاسر اذکار نمازهای یومیه، ضمایر متکلم مع الغیر (جمع ) به جای ضمایر متکلم وحده ( مفرد ) بکار رفته است. بدین معنی که پیوسته “ ما بودن ” و نه "من بودن ” در آموزش های نماز، تکرار و تلقین می گردد و این موضوع در رفع بسیاری از اختلالات پیچیده شخصیت، از جمله اختلال شخصیت اسکیزوئید(منزوی )، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلال شخصیت اسکیزوتایپی( اسرار آمیز)، اختلال شخصیت خودشیفته و ... نقش مهم و اساسی دارد. چرا که در همه این اختلالات که ما به شرح مختصر برخی پرداخته این، اصالت یافتن و تفوق “ من ” نسبت به “ ما ” زیر بنای اختلال به حساب می آید. در حالیکه در جریان “ نماز ” این “ ما ” ست که اهمیت می یابد و “ من ” بودن انسان ( به عنوان مثال خودخواهی و تکبر او ) به فراموشی سپرده می شود.
اما جالب اینجاست که اشاره کنیم که در اذکار نماز تنها یک جاست که سخن از “ من ” به میان می آید و آن زمانی است که بنده ناتوان در نهایت ذلت در مقابل پروردگار خود، کرنش می کند ( رکوع ) پس آن گاه خود را در مقابل آفریننده خویش به خاک می اندازد و به سجده می رود و نغمه سر می دهد: سبحان ربی الاعلی و بحمده و “ سجده ” در روایات بالاترین مرتبه قرب نمازگزار، به پروردگار معرفی شده است . و شاید سخن گفتن از “ من ” در لحظاتی سرشار از خشوع و هنگام افتادن به خاک و فلسفه آن که سجود نزدیکترین لحظه بنده به خدا معرفی شده است . این نکته باشد که “ من ” را باید از میان برداشت و به خاک سپرد تا به “ او ” نزدیک شد. به قول ملامحسن فیض کاشانی
با من بودی ، منت نمی دانستم
تا من بودی ، منت نمی دانستم
چون “ من ” شدم از میان ، تو را دانستم
سلام.
یه پیشنهاد...کتابی هست که عنوان فارسی اون بیشعوریه!
خوندیش؟
سلام
نه تابه حال اسمش را نشنیدم!
جالب بود
سلام
ممنون از حضورت .دوست خوبم
کتاب بسیار جالبیه! انگار که تمام رفتارهای آدمها رو برات تحلیل می کنه...
برات میگه که در واقع همه به یک دین روی آوردن...بیشعوری! در حوزه روانشناسی و جامعه شناسی است.
اینم یه سایت که میشه دانلودش کرد...
http://olden.blogsky.com/1390/08/10/post-362
ممنون- حتما یک نگاهی می اندازم.