من نوشت
رقیه جان!
خانم کوچک ! عزیز دل بابا !
امشب -شب یلدای توست !
گوش کن در این سوز زمستان
همه جا از قصه غریبی ویک خرابه می گویند
همه جا داستان دویدن طفلان و خار بیابان است
داستان دستان کوچک و تاول پاهای در زنجیر است
امشب قصه تنهایی تو در شهر پیچیده
وبجای انار و هندوانه
سفره خالی از نان جلویت گسترده
امشب تو هستی و روایت یک بغض
و لالایی باد که آرام بخوابی
که عاشقان کویت تا ابد به جای پدر
بازیچه کودکانه پیشکشت می کنند !
سلام علیکم / وفقکم الله انشاء الله / یا علی /اتماس دعا
سلام
تشکر از حضورتون. موفق باشید.
سلام رها جان ..
درد طفل سه ساله را خرابه فهمید ... آسمان شرمسار چشمهای بی گناهش ! چه دلتنگ بارید !!
سلام عزیزم
وقتی انسان از دردی می نویسه خیلی بهتر از شنیدن آن حسش می کنه !ومن امسال درد یتیمی رقیه (ع) را بیشتر حس کردم.
سلام دوست خوب
ممنون از حس همدردیت !
سلام دیر رسیدم
یلدایتان مبارک
مثل همیشه زیبا
قربان خانم رقیه
موفق باشید
ادرسم کمی تغییر کرده
سلام دوست خوبم
زمستان شاد وزیبایی در پیش رو داشته باشی ! ممنون بابت اطلاع رسانی کم کم داشتم نگران می شدم !!
سلام خوشحالم که شما را پیدا کردم
سلام دوست خوب
من هم از آشنایی با شما خوشحال شدم.
سلام رها جان
هستم همین اطراف
فقط یه مدت نت نبودم
مرسی دوست خوبم که سر میزنی
سلام زهرا جون
ان شاالله همیشه شاد وسلامت باشی !