بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

جاری حکمت (2)

اخلاقی



5- ** توبه **


سیگار و سیگاری:

کسی که روزی یک پاکت سیگار می کشیده، و می خواهد یک دفعه در یک هفته سیگار نکشد، بر این بیشتر سخت می گذرد یا بر کسی که سیگاری نیست؟ این که معتاد به سیگار است این یک هفته برایش مجاهده است و آن که عادت به سیگار ندارد، یک هفته عادی است که برایش می گذرد.
کسی که بی پروایی ها و تقلب ها داشته و حالا می خواهد در خط رهبر باشد، این چه زجری باید بکشد تا آن عادت را ترک کند! از این جهت خدا نسبت به این افراد می فرماید: « فَاولئِکَ یُبدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِم حَسَناتٍ » خدا بدیهای اینها را تبدیل به حسنات می کند. این به دلیل زجرهایی است که می کشند.

شما فکر می کنید « حُرّ » چقدر زرنگ بود؟ او که تا شب عاشورا از فرماندهان سپاه ابن سعد است، روز عاشورا یکی از شهدای بزرگ تاریخ اسلام می شود. آیا شما فکر کردید که حُرّ این بیست و چهار ساعت را چطور گذراند؟ خودت را به جای او گذاشتی؟ کسی که بین آنها محترم بود، زن و فرزند داشت، همه گوشتش زیر دندان آنها بود، آیا فکر کردی وقتی حرّ در این طرف شهید بشود آنها خانواده او را در آنطرف به آتش می کشند که آبروی ما را بردی؟
او قید زن و فرزند و تمام تعلقات را زده است، خانه اش را غارت می کنند، همه چیزش را می برند. این بیست و چهار ساعت برایش به اندازه چندین سال زجر گذشته تا توانسته است از تمام این دشواری ها بگذرد و تصمیم نهایی اش را بگیرد. گفت باید با اینها باشم، برگشت.

کار بزرگی کرده. کاری که دیگران در چند سال موفق نمی شوند، همان زجر را یک روزه کشیده است.




6- ** زیان برتری طلبی **

موش و تله:

آنهایی که به فساد کشیده شدند، جاذبه ی علوّ آنها را به فساد کشید.

موشی که در تله گیر می افتد برای آهن که نمی رود، برای اینکه فنر روی گردنش بیاید که نمی رود! برای آن گردویی که خوش بوست و سر تله هست می رود. آن گردو هم که او را نمی کُشد. فلز او را می کشد. از این جهت می گویی گردو را خورد، ضربه بر او وارد شد. گردو و ضربه پشت سر هم است.

قرآن هم همین را می گوید: « لا یُریدونَ عُلُوّاً فِی الاَرضِ و لا فِساداً ». فساد و تباهی انسان، نتیجه علو و برتری طلبی اوست. هر کسی این دندان طمعش را برای علوّ کشید، دستش به فساد آلوده نمی شود.



7- ** پیامبران و درمان روح **


فرزندان:

آدم (علیه السلام) یا نوح به عزرائیل گفته بود، هر وقت سراغ من می آیی از قبل به من خبر بده که کی می خواهی بیایی؟ چون وقت مرگ او فرا رسید، عزرائیل آمد، نوح یا آدم گفت: مگر بنا نشد از پیش مرا خبر کنی و به من بگویی که کی وقت مرگ است؟ گفت: گفتم. گفت: چطور گفتی؟ گفت: این موی سر تو که سپید شد، من بودم که با تو حرف می زدم. چین و چروک صورتت من بودم. اینها خبرهایی بود، ضعف بدن علامت بود.

همه این امور برای انسان درس است، فرزندان انسان هم برای انسان یک درس است، شما خودتان می بینید وقتی بچّه شما یک عمل انجام داد که در شأن او نبود، ناراحت می شوید، پس قبول کنید که اگر خود ما هم عملی انجام دهیم که در شأن خودمان نباشد، خدا خوشش نمی آید. شما با همه دوستی هایی که به فرزندتان دارید، او را تنبیه می کنید و اگر از تنبیه نتیجه نگرفتید، از او ناراحت می شوید، رنج می کشید و از او نفرت پیدا می کنید. انسان هم با اینکه مخلوق خداست، اگر آن طور که خدا نمی پسندد باشد، و آنچه را که خدا نمی پسندد، انجام بدهد و ادامه پیدا کند، ممکن است به جایی برسد که انسان پیش خدا منفور بشود و محبوبیتش را از دست بدهد.
از رفتار بچّه با خودتان می فهمید که رفتار خدا با خودتان و با خدا چگونه باید باشد. وقتی بچّه به شما اعتماد نمی کند شما بدتان می آید، وقتی بچّه شما قبول دارد که شما او را دوست دارید، خوشحال می شوید که محبّت مرا درک می کند، وقتی بچّه فکر کند که شما دشمن او هستید، خیلی از او ناراحت می شوید. همینطور است نسبت به خدا، وقتی ما به خدا « حسن ظن » داشته و خوش گمان باشیم، نسبت به وعده های او ایمان داشته باشیم، و به او اعتماد داشته باشیم، اینها ما را به خدا نزدیک می کند.

گاهی دارو و دوایی که تلخ است به بچّه تان می دهید، یا دکتر می خواهد به او آمپول بزند و شما جز دوستی این بچّه هیچ غرض دیگری ندارید و می دانید که اگر این آمپول تزریق نشود یا آن دوا را فرو نبرد، مرضش شدت پیدا می کند و برایش خطر دارد. و از یک طرف بچّه ناراحت است، از دوا بدش می آید، ولی از طرف دیگر برایش لازم است. خوب، این درسی برای خود ما است.
در رابطه با خدا، مصیبت ها دوای انسان است و گرچه برای انسان این دواها تلخ است اما این برای انسان یک درس است، و باز، به انسان درس می دهد که بچّه گاهی آب نبات دوست می دارد، آدامس و شکلات دوست می دارد، چیزهایی که برای او مضر است، زیادش ضرر دارد، او را بیمار می کند، اما مزه آنها خوب است و اینها را از دست بچّه می گیرید و بچّه ناراحت می شود، یا بهانه می گیرد و از شما می خواهد و شما به خاطر خود بچّه به او نمی دهید. در رابطه با خدا ما هم غیبت می کنیم در حالی که در دهان ما شیرین است؛ ولی برای ما سم است. بچّه ممکن است قند و نفتالین یا نقل و نفتالین را با هم اشتباهی بگیرد، چقدر خطرناک است که کنار دست بچّه باشد! خوب، بچّه می خواهد موسیقی گوش کند، چطور اگر نفتالین را می خواست بخورد، از دست او می گرفتید. اگر نفت را به جای آب می خواست بخورد فوراً از دستش می گرفتید و دور از دست او می گذاشتید، اگر داروی سمی یا چیز دیگری بود، بلافاصله تا طفل مصرف می کرد، شما می بردید و معده اش را شستشو می دادید تا آثار آن سم از بین برود.
این درسی است برای خود انسان که ای انسان اگر گناه کردی، مثل سم است که خورده ای، باید استغفار کنی، استغفار که می کنید، یا گریه و زاری و توبه و انابه ای که می کنید، اینها برای شستشوی انسان است. همانطوری که اگر بچّه چیزی مصرف کرد، او را دکتر می برید تا معاینه کند و می گذارید که دکتر کارش را انجام دهد، بچّه هم هر چقدر می خواهد داد و بیداد کند، محکم دست و پای او را می گیرید. خود انسان هم هر چیزی که او می دهد، دوا و دارویی است که سازنده و احیاء کننده است، چطور است وقتی که بچّه ای نفت می خورد و بی هوش می شود، اگر خوابش ببرد خطرناک است، تریاک خورده خوابش ببرد خطرناک است، همینطور هم وقتی انسان گناهی می کند، اگر مست شود غافل شود، و غفلتش ادامه پیدا کند این خطرناک است و هلاک می شود. باید او را بیدار نگه دارید، حالا اگر این بچّه را به حال خودش بگذارید از بین می رود.
انسان را هم بعد از این که گناه کرد و مبتلا به خلاف و معصیت شد، اگر به حال خودش بگذارند هلاک می شود، همانطوری که شما برای بچّه تان دکتر لازم دارید که به دستور او عمل کنید تا معالجه اش کنید، خدا هم برای ما انبیاء را فرستاده که طبیب ما باشند و به ما بگویند که چه چیزی برای ما حکم نفتالین را دارد و چه چیزی حکم نُقل را؟
ما نقل و نفتالین را مانند بچّه ها تشخیص نمی دهیم، همانطوری که غیبت و افترا و خلاف را، از هم تشخیص نمی دهیم. انبیا می گویند که بدانید اینها برای شما سم است، محبّت دنیا، غیبت کردن، مغرور شدن، مسخره کردن اینها همان نفتالین هایی است که انسان می پندارد نُقل است، گاهی سمی شیرین است و وقتی می خواهند کسی را مسموم کنند، شیرینی مسموم به او می دهند.

جاری حکمت -آیت الله حائری

نظرات 2 + ارسال نظر
mahsa شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:15 ق.ظ http://www.luxfa.ir

دل نوشته های جالبی دارید

تشکر از حضورتون.

حمید دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:22 ب.ظ http://hamidestan.blogfa.com

سلام
از لطفتون ممنونم
من هم با تبادل لینک موافقم و شما رو هم لینک کردم
التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد