بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

درس دلار


اجتماعی


 

زندگی برخی از ما شبیه ماشین حساب شده است. همیشه در حال حساب و کتاب.

 

واقعا از زندگی لذت نمی بریم از بس در اعداد غوطه ور هستیم..

 

این یادداشت برای دلال ها نیست، آنها تکلیف شان روشن است، این برای آنهایی

 

است که با خودشان گفتند دلار می خریم تا حداقل نگران آینده نباشیم. گفتند هر

 

چه داریم می فروشیم تا حداقل سرمایه خود را حفظ کنیم..

حالا همین ها در به در به دنبال فروش دلارهایی هستند که خریدند. آن هم درست به

 

همان دلیلی که دلار انبار کرده بودند؛ حفظ سرمایه..

 

آنها نگران بوده و هستند. نگران آینده زندگی خود و فرزندان شان، شرایط کشور آنها

 

را به این سبک زندگی سوق داده است. گویی نگرانی برای فردا، بخشی از وجود ما

 

 

شده است. هنوز بچه به دنیا نیامده است به فکر دانشگاه رفتن او هستیم. سختی

 

های امروز را به جان می خریم تا در فردایی که هنوز نیامده زندگی آرامی داشته

 

باشیم.

بالا و پایین رفتن قیمت دلار در چند ماه اخیر، درس بزرگی برای همه ما بود. برای

 

همه مایی که فکر می کنیم می توانیم مسیرهای خوشبختی را از بیراه برویم.

تلاش آنها برای خریدن دلار، یکی از دلایل ملتهب شدن بازار بود. دلارفروش ها هر

 

قیمتی می دادند، اینها می خریدند تا مبادا فردا گران تر از امروز شود. البته امروز

 

هم می فروشند مبادا فردا ارزان تر شود..

 

اگر اجازه بدهیم زندگی روند عادی خود را طی کند، ممکن است در بعضی روزها

 

سختی بکشیم و کام هایمان تلخ شود اما حداقل حرص مال از دست رفته نمی خوریم

 

زندگی برخی از ما شبیه ماشین حساب شده است. همیشه در حال حساب و کتاب.

 

واقعا لذت نمی بریم از بس در اعداد غوطه ور هستیم.

 

آنهایی که دلار نخریدند یا پراید ۴۰ تومانی نخریدند، امروز چه حسی دارند و آنهایی

 

که خریدند چه حسی. هرچه طمع بیشتر، کام تلخ تر!.

این نگرانی ها برای همه است. واقعا همه نگران آینده هستیم. فردایی که روشن

 

نیست و ابرها اجازه نمی دهند آن را ببینم و به خاطر همین به آب و آتش می زنیم تا

 

به کشتی مطمئن تر دل به این دریای طوفان زده و مه آلود بزنیم اما فراموش نکنیم

 

در حال هم باید زندگی کنیم..

یادمان نرود تمام کشتی های امن هم می توانند غرق شوند. تایتانیک، امن ترین

 

کشتی زمان خود بود اما مغلوب کوه یخ شد..

 

خیلی از ما لذت زندگی کردن را فراموش کرده ایم. ذهن مقتصد همیشه در حال

 

حساب و کتاب است و این باعث می شود همه دنیا را با چشم حساب و کتاب ببیند.

 

همه دنیای پول و سود نیست!.

 

ما ایرانی ها دیگر خیلی سود و ضرری شده ایم. چند خریدی؟ چند فروختی؟ کاش

 

دیر می فروختی و ... حتی وقتی کسی کتاب هم می خرد از او اول قیمت را میپرسیم.

.

بیایید سبک زندگی مان را عوض کنیم. دیدید که در دنیای دلار و ریال چه خبر است .

 

گاهی خندان به خاطر سود وگاهی گریان به خاطر ضرر

 

بیایید به گذشته فکر کنیم که چگونه شاد بودیم در حالی که تلویزیون مان پارس

 

سیاه و سفید بود و یا با اتوبوس واحد از این سو به آن سوی شهر می رفتیم..

 

 

 

مصطفی داننده

 

 

 

ترس واقعی !!!

مذهبی 


 در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.

اول: حسین

حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.

تا آخر می‌‌ایستد.

خودش و فرزندانش کشته می‌شوند.

هزینه انتخابش را می‌‌دهد و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد.

از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌

*

دوم: یزید

همه را تسلیم می‌خواهد.

مخالف را تحمل نمی‌‌کند.

سرِ حرفش می‌‌ایستد.

نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.

بی‌ آبرویی را به جان میخرد و به چیزی که می‌‌خواهد می‌رسد

*

سوم: عمرِ سعد

به روایتِ تاریخ تا روز8محرّم در تردید است.

هم خدا را می‌خواهد هم خرما،

هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت.

هم می‌خواهد حسین را راضی‌ کند هم یزید را.

هم اماراتِ کوفه را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را.

نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوشنامی.

هم آب می‌خواهد هم آبرو.

دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.

نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی

*

ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین شدن را داریم،نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را

اما

در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!

من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم!


دکتر شریعتی 


کسی که شانزده بار حج رفت ، امامش را کشت !

مناسبت ها



[تصویر:  27831969902005520162.gif]



یکی از افرادمقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است.

از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت.

این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود.

با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود.

شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!

 

فرض کنید الان از صحنه کربلا خارج شده اید، یک نفر به شما هم می بگوید همه چیز برای رفتن شما به خانه خدا آماده است. آیا شما حاضرید با پای پیاده به این سفر بروید؟ مطمئنا می گویید: نه! اما اگر به این سفر سه و چهار ماه که زخم خستگی، تشنگی و گرسنگی دارد. یک بار بروید بار دیگر به شما بگویند نمی روید. این آقایی که ما صحبتش را می کنیم شمر) شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است  (.

فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.

  

ادامه مطلب ...

خاطراتی از استاد صفایی حائری

مذهبی 


آنچه از خاطره ها نقل مى کرد تمامى عبرت و درس هاى سازنده بود، حتى اگر شوخى و مزاح بود.


1 ـ از مرحوم والدشان نقل نمود که برخى اشخاص حقیقتا شوق مرگ دارند، آن هم نه از رنج زندگى، بلکه اشتیاق اتصال به حق «شوقا الى الثواب».خلاصه این که در یکى از مدارس نجف طلبه اى بود که بر دیوار مدرسه نقش نموده بود: یا حضرت عزرائیل ادرکنى!


2 ـ برخى شب ها که دیر وقت بود و از جایى بازمى گشتیم، مغازه هایى نزدیک حرم یا در جاده باز بودند. پدرم مى گفت: ببین این ها براى مقدارى پول ناچیز بیدارند. در حالى که خداوند با نماز شب چه غنایى را مى بخشد و ما تنبلى مى کنیم.


3 ـ نکته اى زیبایى از مرحوم والدشان نقل مى نمود که اگر این آیه در قرآن فراز بعدى را نداشت، من به وحى بودن آن ایمان نمى آوردم. و منظورش جمله «بل هم اضل» بعد از جمله «اولئک کالانعام» بود. زیرا این آیه کافران و معاندان راه حق را در روش زندگى به حیوانات تشبیه مى کند و سپس مى فرماید: بلکه پست تر از حیوانات. چرا؟ چون آن زبان بسته ها استعداد و امکانى ندارند و توقعى نیست که جز به این روش زندگى کنند. اما آدمى عقل و فکر و حتى پیامبر بیرونى را زیر پا مى نهد و چشم پوشى مى کند. این کفر او را به زندگى رذیلانه اى سوق مى دهد که در این عصر شاهد گزارش هاى عجیبى از آن هستیم و نمونه هایى از تجاوزات و غارت ها و ایدئولوژى هاى شیطانى را در غرب مشاهده مى کنیم. این فراز دوم آیه; یعنى «بل هم اضل سبیلا» (پست تر بودن از حیوانات) نشانى از وحى است.



منبع:سایت خبری 598


خانه ما

روان شناسی


بنام خداوند مهرورز


زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد و سعی کرد اورا منصرف کند,

اما نجار تصمیمش را گرفته بود…

سرانجام صاحب کار درحالی که باتأسف بااین درخواست موافقت میکرد،

ازاو خواست تابه عنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد,

نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد…

زمان تحویل کلید صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت:

این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد,

درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود،لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد وتمام دقت خود رامیکرد…


"این داستان زندگی ماست"


گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز می سازیم نداریم،

پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم,

اما فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نیست,

شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند,


""مراقب خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید""



اهواز تسلیت !

مناسبت ها


▪️ فلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ،

وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ، یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.... 


▪️ یا اباعبدالله! 

▪️ خدا لعنت کند ملّتی را که تو را کشتند و لعنت کند مردمی را که به تو ستم نمودند و لعنت کند ملّتی را که این واقعه را شنیدند و به آن راضی شدند.


⬅️ فرازی از زیارت وارث


▪️ جبهه باطل با همه اذنابش، با همه گروهکها و فرقه هایش، کمر به نابودی کودک و پیر و جوان و مرد و زنمان بسته اند.

برای این یزیدیان تفاوتی نمیکند که شش ماهه ای را از دم تیغ بگذرانند یا پیرمردی هفتاد ساله را، نوعروسی معصوم یا مادری جوان را.. از تروریستها جز کشتار و ترور چه انتظاری میتوان داشت؟؟؟

اما دردناکتر از اعمال وحشیانه تروریستها، افرادی هستند که به این اعمال راضی هستند، چه مفت و رایگان و به ثمن بخس و خیلی وقتها با گردش قلم و یا سکوت معنادارشان در خون یاران حسین بن علی سهیم میشوند.

لعنت دائمی و ابدی خداوند به این قاتلان و حامیانشان و راضیان به فعلشان...


◾️ در غم مردم مظلوم خوزستان شریک هستیم و برای بازماندگان این شهدای مظلوم صبر و اجر مسالت داریم.

بی خبر در بزن ...

مهدویت 


بی خبر در بزن و سرزده از راه برس 


مثل باران بهاری که نمی گوید  کی ؟


دلت بسوزه !

من نوشت






رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:« شهادت حسین (علیه السلام) حرارتی در دلهای مؤمنان افروخته که تا ابد خاموشی ناپذیر است».

بچه که بودم گاهی کودکی به هوای آب نباتی یا عروسکی به من می گفت : دلت بسوزه !! ومن هم گاهی وقتها چقدر دلم می سوخت ولی الان که بزرگ شدم می خواهم به همه دوستانم بگویم دلت بسوزه ولی برای چیزهایی که ارزش دارند مثل مصیبت حسین (ع) !

 دلت همیشه به یاد مصیبت های حسین (ع) پرسوز وگداز باد و راهت همیشه با چراغ هدایت اباعبدالله (ع) روشن باد !