بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

از عرفان تا قربان !

من نوشت






عرفه از راه می رسد و کاروانیان ره بسوی عرفات می برند

تنها کاروان حسین (ع) که بسوی کربلا می شتابد

حسین (ع) می رود تا کعبه دل بنا کند

و مناسکی از نو بگزارد !

می رود از سرمنزل عرفان به قربان برسد

و زمزم را شرمنده جاری فرات کند

می رود که صفا و مروه ای از نو بنا نهد

و بین الحرمین را بسازد!


که اگر خدای مهربان انسا ن را فرمود

تا به یاد ( پدری که پسر قربان نکرد)

هر سال در کنار کعبه قربان کند

و به یاد ( مادری که طفل خود را سیراب کرد)

هر سال سعی صفا و مروه کند

یاد حسین (ع) را تا ابد در قلب انسان جاری ساخت

و دل ها را به آتش عشق او شعله ور کرد !

حسین (ع) را راز هستی و روح عرفه گرداند

و پاداش حسین (ع) را مثل نماز شب

از همه پنهان کرد

پاداشی که نه چشمی دیده و نه در خاطر ی گذشته !