بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

هفت سین قرآنی

مذهبی





یکی از کارهای ایرانیان برای استقبال از سال جدید «سفره هفت‌سین» است که بطور معمول ساعاتی پیش از تحویل سال نو گسترده شده و سیزدهم فروردین جمع می‌شود.
 
به گزارش ایسنا، اما در کنار این سفره، برخی خانواده‌ها به سفره هفت‌سین قرآنی نیز اعتقاد خاصی دارند.هفت‌سین قرآنی را با آب و زعفران در یک بشقاب نوشته و سر سفره هفت سین قرار می‌دهند و بعد از تحویل سال کمی آب روی آن ریخته و می‌نوشند و سلامتی و حاجات خود را از خدای خوب و مهربان درخواست می‌کنند. نوشیدن این هفت‌سین برای شفای بیماران توصیه شده است. اما هفت سین قرآنی هفت آیه‌ای از قرآن است که با سلام شروع شده است:

ادامه مطلب ...

شیخ علی

مذهبی


مرحوم علامه سید محمد حسین طهرانی در کتاب ارزشمند معاد

شناسی از استادشان مرحوم علامه طباطبائی نفل میکنند که:


در کربلا واعظی بود به نام سیدجواد که ساکن کربلا بود ولی در ایام محرم و عزا برای تبلیغ به نواحی و روستاهای دوردست میرفت نماز جماعت میخواند و مسائل شرعی میگفت و سپس به کربلا برمیگشت. (او میگفت): یکبار گذرم افتاد به روستائی که همه اهالی آن سنی مذهب بودند و در آنجا برخورد کردم با پیرمردی محاسن سفید و نورانی و چون دیدم سنی است با او از در صحبت و مذاکره وارد شدم ولی دیدم الآن نمیتوانم تشیع را به او بفهمانم چون این مرد ساده لوح و پاکدل چنان قلبش از محبت غاصبین خلافت سرشار است که آمادگی ندارد و شاید گفتن حقیقت مطلب به او نتیجه برعکس بدهد. تا اینکه یک روز برای اینکه راه مذاکره با او را باز کنم و به تدریج ایمان در دل او پیدا شده و شیعه گردد از او پرسیدم:شیخ شما کیست؟(عربها به بزرگ و رئیس قبیله شیخ میگویند) پیرمرد در پاسخ گفت:شیخ ما یک مرد قدرتمندی است که چندین خان ضیافت دارد. چقدر گوسفند دارد. چقدر شتر دارد. چهار هزار نفر تیر انداز دارد. چقدر عشیره و قبیله دارد... من گفتم: به به از شیخ شما چقدر مرد متمکن و قدرتمندی است! پیرمرد رو کرد به من و پرسید: شیخ شما کیست؟

گفتم : شیخ ما یک آقائی است که هر کس هر حاجتی داشته باشد برآورده میکند.اگر در مشرق عالم باشی و او در مغرب عالم و گرفتاری و پریشانی پیش آید و او را صدا بزنی فورا به فریادت میرسد و رفع مشکل از تو میکند.پیرمرد گفت: به به عجب شیخی است شیخ خوب است اینگونه باشد. اسمش چیست؟ گفتم: شیخ علی . دیگر در این باره صحبتی نشد ولی احساس کردم پیرمرد از شیخ علی خیلی حوشش آمده و دائم در فکر سخن من است. دهه محرم تمام شد و به کربلا برگشتم و بعد از مدتی دوباره به آن روستا عزیمت کردم و ایندفعه با شور و علاقه فراوانی.با خود میگفتم: آنروز سنگ بنا را گذاشتم و نامی از شیخ علی بردم . ایندفعه بنا را تمام نموده و شیخ علی را به طور کامل معرفی میکنم و پیرمرد روشن دل را با مقام مقدس ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) آشنا میسازم. تا وارد روستا شدم سراغ او را گرفتم.گفتند:از دنیا رفته است! خیلی متاثر شدم و با خود گفتم:عجب پیرمردی به او دل بسته بودم که او را با ولایت آشنا کنم. حیف که بدون ولایت از دنیا رفت.

ادامه مطلب ...

انسان و شیطان

مذهبی




شیطان از جنس جن است و از آتش خلق شده است و قبل از اینکه از بهشت رانده شود خدا را بسیار عبادت میکرد و به همین دلیل عزازیل نام گرفت.حضرت علی "ع"فرمودند:شیطان هفتاد هزار سال خدا را عبادت کرد و فقط یک نماز دو رکعتی او چهار هزار سال طول کشید.وقتی خدا انسان را از خاک آفرید و در آن روح دمید به تمام ملائکه دستور داد که بر آدم سجده کنند و همه سجده کردند به غیر از ابلیس شیطان به خدا گفت:من هفتاد هزار سال تو را عبادت کردم و خودت فرموده ای که هرکسی مرا عبادت کند عبادتش را بی نتیجه نمیگذارم و عوضش را به او میدهم.

خداوند فرمودند:هر چه میخواهی در دنیا به تو عطا میکنم .شیطان گفت:
*اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم.خداوند فرمود:تا آنروز تو را مهلت میدهم.
*دوم اینکه در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا کنی که برای هر یک از اولاد آدم دو فرزند را مسلط کنم تا آنها را به گمراهی بکشانند.خداوند باز هم قبول کرد.

*سوم اینکه از تو میخواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر جای بدن بتوانم او را به مصیبت بکشانم.
*چهارم اینکه میخواهم اولاد آدم ما را نبینند ولی ما آنها را ببینیم.



ادامه مطلب ...

اهمیت نماز

مذهبی


امام صادق "ع"فرمودند:هرکسی نماز نخواند از شیطان پست تر است چون شیطان یک خطا کرد و آن هم اینکه بر انسان سجده نکرد ولی انسان اگر نماز نخواند برای خدا سجده نمیکند حضرت محمد "ص"فرمودند:مجوز عبور از پل صراط نماز است و فرمودند:اگر نماز مومن قبول شود بقیه اعمال او نیز قبول درگاه الهی باشد در نمازها نماز صبح خیلی سفارش شده است و دلیل آن این است که در هنگام شب فرشتگان شب پیش انسان هستند و اعمال شب را مینویسند و هنگامی که اذان صبح را می دهند فرشتگان شب میروند و جای خود را به فرشتگان روز می دهند پس اگر نماز صبح را بخوانیم در دو پرونده ثبت میشود و آخرین عمل که همین نماز صبح است را فرشتگان مینویسند و اولین چیزی که در پرونده صبح ثبت میشود همین نماز صبح است و همچنین از حضرت امام صادق "ع"منقول است : که از صفات مومن این است که بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند بگوید و هر کس بعد از تکبیر نماز قبل از شروع حمد اعوذ باالله من الشیطان رجیم را بگوید به اندازه هر موی که در بدن اوست هزار حسنه برای او مینویسند و حضرت پیامبر فرمودند: هر کسی بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا "س" 34 مرتبه الله اکبر 33مرتبه احمد الله و 33مرتبه سبحان الله را بگوید بخصوص اگر با انگشتان بشمارد همان دست هایش او را در روز قیامت شفاعت میکند.




.

پی نوشت :نمی دانم چه سری است در این نماز که روز عاشورا حسین (ع) هیچ راضی نشد ، آخرین عاشقانه اش با خدا لحظه ای دیرتر از زمانش یا بدون آداب آن برگزار شود.حتی از نماز جماعت و اذان واقامه نماز هم نگذشت. در حالیکه نماز او تنها 35 جمله داشت ودر هر جمله هم تیری بسوی او ویارانش رها شد و یار سرو قامتی به خون غلطید !!

چرا نماز را باید به زبان عربی خواند؟

مذهبی



چرا نماز را باید به زبان عربی خواند؟درحالیکه ما فارسی (پارسی) زبان یا ایرانی هستیم؟

خاطره آقای محمد جواد شریعت با مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی در رابطه با راز عربی بودن نماز:
 
سال یکهزار و سیصدو سی و دو شمسی بود من و عده ای از جوانان پرشورآن روزگار، پس ازتبادل نظر و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نمازرا به عربی بخوانیم؟
چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نمازرا به زبان فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم.والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند، آن ها پس از تبادل نظربا یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند، چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند.
آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خوانداین عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت.
ادامه مطلب ...


روز میلاد توست و تو روشنی به ما هدیه می‏دهی و ما با دستانی پر از روشنی، از این حُسن بازمی‏گردیم؛ با دل‏هایی که در حوضچه چشمانمان با آب دیده تطهیر شده است.


« یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم و الله یتم نوره و لو کره الکافرون »

می خواستند نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند در حالی که خداوند نور خود را تمام می کند اگرچه که کافران ناراضی باشند .  


راههای رسیدن به بهشت

مذهبی


بقیع


انسان‎ها در دنیا وقتی بشنوند که در جایی گنجی وجود دارد سریع به دنبال یافتنش می‎روند. اصولا انسان به دنبال چیزهای با ارزش است. حال چه چیزی با ارزش‎تر از فرمایشات اهل بیت(علیهم‎السلام)؟! آن هم برای رسیدن به سعادت؟! در این مطلب روایاتی از امام صادق(علیه‎السلام) ذکر می‎شود که 25 راه برای سعادتمند شدن انسان را آموزش می‎دهند. 

 

 

ادامه مطلب ...

داستان انار ویک پیام


علّامه مجلسی(ره) در کتاب «بحارالانوار»، داستان محمّد بن عیسی را ذکر کرده‌اند. در دوران سیطرة آشکار انگلیسی‌ها بر جزایر خلیج فارس، به کمک آنها رژیمی بر بحرین تسلّط یافته و مستقر شده بود که با مذهب اهل بیت(ع) میانه خوبی نداشت. استعمار اروپا برای آنکه مردم مسلمان را راضی نگه دارد، یک مرد سنّی را حاکم آنجا قرار داده بود و چون بیشتر ساکنان بحرین را شیعیان و دوستداران خاندان وحی و رسالت تشکیل می‌دادند، نظام حاکم با آنان سازگاری نداشت.
امیر جزیره فردی سنّی مذهب و متعصّب بوده و وزیری داشت که عنصری خشن و کینه‌توز و نسبت به خاندان وحی و رسالت و دوستداران آنان، بسیار بد اندیش و بدخواه بود. او همواره در پی نقشه‌ای بود تا شیعیان را زیر فشار قرار دهد و به هر صورت ممکن آنان را از راه و رسم خویش باز گرداند و به راه و رسم خویش درآورد، امّا هرگز در این کار موفّق نبود و در برابر منطق و استدلال قوی آنان، ضعیف و ناتوان می‌ماند. از این رو مدّت‌ها فکر کرد و با یک نقشة حساب شدة شیطانی، روزی نزد امیر رفت و گفت: قربان! خدا را بنگر و سند حقانیّت و درستی مذهب اهل سنّت را. امیر دید، وزیر اناری آورده است که روی آن گویی به طور طبیعی با خط برجسته نوشته شده بود:
«لا إله إلّا الله محمّدٌ رسول الله و ابوبکر وعمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله».

ادامه مطلب ...

پیرمرد تنبور زن

 ..


حسن مودب نقل می کند که روزی شیخ ابوسعید ابی الخیر مجلسش در نیشابور به پایان رسیده بود و همگی  رفته بودند و من کنار او ایستاده بودم . بابت بدهی جهت هزینه های خانقاه که داشتم بسیار نگران بودم و منتظر بودم که در این مورد شیخ حرفی بزند اما چیزی نگفت . شیخ به من اشاره کرد که به پشت سرم نگاه کنم و من هنگامی که به پشت سرم نگاه کردم پیرزنی را دیدم که در حال ورود به  خانقاه است .  نزد او رفتم ، پیرزن کیسه ای زر به من داد و گفت که این صددینار است ، آن را در اختیار شیخ قرار بده و به شیخ بگو که در حق ما دعایی کند . من آن کیسه را گرفتم و شادمان شدم  . با خودم گفتم که شیخ این کیسه را حتما در اختیار من قرارخواهد داد و من با آن بدهی هارا پرداخت می کنم . برگشتم  و کیسه ی زر را نزد شیخ گذاشتم .

ادامه مطلب ...