بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

بهار بی خزان

مذهبی - اجتماعی - ادبی

خانه تکانی

من نوشت




چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی

چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ، تبر به دست بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم ، نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را انتظار جمعه ام

دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نیامدی


 

با سلام خدمت دوستان گرامی

تصمیم گرفتم تعدادی زیادی از یادداشت های چکنویس که مطالب جالب و کاربردی هستند و همین طور مطالب زیبایی  از وبلاگهای دوستان که بخاطر تنوع موضوع  شاید هیچ وقت نوبتشان نرسد را در همان تاریخ ذخیره شده منتشر کنم .

نظرات خوبتون راجع به کیفییت مطالب مثل همیشه برایم راهگشاست !


 


 لیست مطالب منتشر شده که از سرچ گوگل بالای صفحه یا آرشیو موضوعی می توانید آنها را مطالعه کنید:

۱-  خار  (ادبی )

۲-  امام حسین (ع) در شعر حافظ (ادبی)

۳- حجابم مال خدا بی حجابی مال خودت ( مذهبی )

۴- خدارو کی دیده ؟ (مذهبی )

۵- واقعا ایاک نعبد؟ (مذهبی )

۶- کیمیا ( مذهبی )

۷-  چت کردن با نامحرم ( مذهبی )

۸-  دوستی وشوخی پسر و دختر ( اجتماعی)

۹- راه تبدیل ناکامی به کامیابی ( اجتماعی )


با آرزوی موفقیت 


عید فطر مبارک !

من نوشت






انگار همین دیروز بود که

رمضان آمد با بوی (ربنا)

و ما کبوترانه تا هوای کویش پر کشیدیم

از دام محبتش دانه برچیدیم

و بر سفره پر برکتش مهمان شدیم !


ساعت های آخر این مهمانی است

و کم کم سفره برچیده می شود

و دلتنگی ما هم افزون !

چون دیگر معلوم نیست

تا رمضان بعد باشیم

و شب قدری را قدر نهیم !


رمضان گذشت

و ما هم گذشتیم

از روزهای تبدار !

از عطش لحظه ها ! و از لمس حرمتها !

شاید این دلتنگی

نشانی است  از استوار شدن آشنایی

که هر چه آشنا تر ، جدایی سخت تر !


رمضان گذشت

و فطر پاداش کسانی است

که از خط فاصله ها ترسیدند

و خط ممتد با خدا بودن را برگزیدند !

پس به شکرانه این عید

از خدا بخواهیم

که همیشه روزه بمانیم

روزه چشم و دل و زبان و افکار !



نظم پایه تقوا

من نوشت


اینجا کوفه است و آقایی که در ساعت های آخر حیات هنوز دل نگران مردمش است و با حال نزار سفارش های آخر را می کند.


اوصیکم بتقوى الله و نظم امرکم


شما را و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانى را که این وصیّت به آن‌ها مى‏رسد، به تقواى الهى و نظم در کارهایتان سفارش مى‌کنم.


مظلومانه زیست ومظلومانه به شهادت رسید و از قرنها قبل درد شیعیانش را خوب شناخت که مثل دو بیماری مسری دامن آنها را می گیرد. یکی : بی پروایی ونترسیدن از خدا و دوم : بی نظمی و بی مبالاتی در قول ، رفتار ، در اندیشه ودر زندگی .

اهمیت نظم در زندگی را مولای ما هزارسال پیش به ما گوشزد کردند ولی کسانی که حتی نام علی (ع) را نشنیدند و بویی از اسلام نبردند خیلی بهتر از ما در زندگی خود رعایت کردند و رسیدند به جایی که امروز می بینیم .

شاید بهترین محک برای پیروان ودوستداران علی (ع) این باشد که ببینیم چقدر خدا در زندگی آنها بزرگ و (من) کوچک است ؟

و چقدر نظم و تعهد در زندگی آنها جاری و ساری است ؟

مانند رهرویی که از ورای تاریخ این وصیت مولای  خود را شنید ، ترس از خدا در زندگیش جریان داشت و نظم شدیدی که مردم با رفت و آمد او ساعت هایشان را تنظیم می کردند و حتی فرزندش هم برای ملاقات با پدر باید از او وقت

می گرفت!!

او هم مثل مولایش مظلوم زیست و مظلوم به شهادت رسید .

بهشتی نام بود و بهشتی سیرت ! ملتی بود برای ملت ما و ناشناخته در میان مردم ما !





داستانهایی از زندگی شهید بهشتی

بعدا نوشت : با سپاس از همراهی همه دوستان که شوق نوشتن را مدیون آنها هستم. در این پست می خواستم از اهمیت نظم بگویم . به نظرم نظم پایه واساس همه کارهای ما در زندگی است و مقوله وسیعی از نظم محیطی تا نظم در افکار ،عادتها ، رفتار وحتی عبادت و تغذیه و آموزش ما را در بر می گیرد.شاید همه فکر کنند که عامل موفقیت انسان هوش ،امکانات و...باشد ولی با دقتی که در زندگی افراد موفق داشتم عامل اصلی  موفقیت آنها اول نظم وبرنامه ریزی در سایه توکل به خدا و دوم پشتکار بود. بقیه عوامل فرعی بودند !! 

سفره دلتنگی

من نوشت



با سلام و عرض تسلیت ایام شهادت حضرت علی (ع) به دوستان گرامی که با نگاه پر مهر خود مطالبم را همراهی می کنند. سالروز شهادت یا میلاد امامان ما فرصت خوبی است که از زندگی این بزرگان اگر نکته ای هم شده فرا بگیریم و در خود تقویت کنیم. و برجسته ترین نکته ای که من از زندگی مولا علی (ع) آموختم ، دوستی بخاطر خدا و دشمنی بخاطر خدا در روابط انسانی است . نه دوستی ودشمنی بخاطر پول ومقام و ظاهر و...


 




سفره دلتنگی


تقدیم به آقا امام رضا (ع)


ته دلش خالی شده بود و روی دلش غصه تلمبار !

و مگر دل آدم چند تکه بود که تکه ای خالی باشد وتکه ای لب پر؟

بغضی آرام به گوشه جانش چنگ انداخت

به نشان حسی که نه می توان فروخورد  و نه می توان بیرون داد

نه  حتما با اشک

که می توان با بغض

خندید و حرف زد و زندگی کرد

فقط گهگاه باید بیاد آورد

 سختی نفس کشیدن را در هرم گرمای روزگار !


دلتنگی هایش را در بقچه ای پیچید و به راه افتاد

به نشان صحن وسرایی که در آن (غصه سر آید )1

شاید که تقدیر امسالش به این گنبد طلا گره خورده

و کبوتران حرم به دعاهای سرگردان او آمین بگویند !

سفره دلتنگی اش را گشود و شمعهایش را یک به یک روشن کرد


شمعی برای آرزوهایی که به دل ماند و لای دفترتقویمش جا خوش کرد

و یک شمع برای همه تلاشهایی که کرد وبه نتیجه نرسید !

شمعی برای عزیزانی که نیستند واورا تنها گذاشتند

و یک شمع برای عزیزانی که هستند و باز هم او را تنها گذاشتند !

شمعی برای غربت مولایی که هیچ گوشی شنوای دردهایش نبود مگر وفای یک چاه خاموش !

و یک شمع برای مولای غریبی که در امتداد قرون به انتظار یاران نیامده است !

شمعی برای ...


شمع ها روشنی راه بودند

در انتظار جوابی برای گشودن تمام دلتنگی ها

برهمان عهد دیرین که جز با امام غریبش سر دلتنگی نگوید

وجز در خانه او ، به طلب  کوی دگر نگردد

و چه زیبا سخن گفتند با او

انعکاس نور چلچراغها ، صفای مرمرها ، هندسه یکسان پنجره ها و نقش ونگار دیوارها !

همه و همه سخن گفتند و از راز تقدیرش سر گشودند


حسبی من هو حسبی ، حسبی من لم یزل حسبی ، حسبی من کان مذ کنت لم یزل حسبی ...


(بگو) کافی است آنکه همیشه مرا کافی است ، کافی است آنکه تا بوده ام و هستم مرا کافی است

کافی است خدای یکتایی که جز او خدایی نیست بر او توکل کردم

و اوست پروردگار عرش با عظمت .2

------------------------------------------------------------------------------------------------

1-      1-بر سر آنم که گر زدست برآید                       کاری کنم که غصه سرآید

2-      2-   تعقیب نماز صبح

آسیب های فضای مجازی

من نوشت




با سلام وسپاس از تمام دوستانی که همیشه مطالب مرا همراهی می کنند و مخصوصا در پست (عفاف وحجاب) زحمت کشیدند و نظرات سازنده خود را بیان کردند.

 

تمام کامنتها برایم ارزشمند ومحترم است فقط در جواب بعضی، مسائلی به ذهنم می رسد که می نویسم.

 

روزه داری و عبادت در این روزهای گرم را خدا قوت می گویم و هم چنین تبریک ویژه بمناسبت میلاد مولایمان امام حسن (ع) که میلاد کریم اهل بیت (ع) در ماه رحمت خدا یکی از حسن تصادف های روزگار است و بهانه ای است برای عنایت بیشتر خدای مهربان به ما !

 

چند نکته در مورد آسیب فضای مجازی به ذهنم رسید که دیدم حیف است در تکمیل بحث آورده نشود :

 

اینترنت یک ابزار در دست ماست و نحوه استفاده ماست که می تواند خیر و شر آن را رقم بزند.

 

شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک ، گوگل پلاس ، تویتر و...امکان ارتباط گسترده و انتقال حجم زیاد اطلاعات را در زمان کوتاه به ما می دهند ولی در عین حال بیشتر ابزار خودنمایی و دوست یابی عده ای شده است که با پوششهای نامناسب عکس می گذارند و عده ای که حرفهای بدتر از آن در زیرش به عنوان تایید می گذارند .

ضعف الطالب والمطلوب (هم این طلب کنندگان ناتوان هستند وهم آن مطلوب ) سوره حج  آیه 73

 

اتاقهای گفتگو که می تواند عده زیادی از قشر تحصیل کرده وصاحب اندیشه رابا امکان گفتگوی سازنده  بهم  پیوند دهد (چیزی که در عالم واقع جایی برای آن نیست که قابل استفاده برای عموم باشد ) تا سطح چت روم های معمولی می تواند تنزل پیدا کند که در عمومی آن حرفهای مبتذل و بی ارزش و در خصوصی هم حرفهایی که از شرم سرخ

می شوی . چرا؟

 

چون در عالم واقع روابط آدمها مطابق شخصیت و فرهنگ وعلایق آنها در فضای محدود ی که شامل اعضای خانواده و فامیل و دوست وهمکار و... شکل می گیرد ولی در فضای مجازی این تقسیم بندی ها رعایت نمی شود و هرکس با هر فرهنگ وسن و تحصیلات با دیگران مساوی است آن هم در داشتن یک اسم مجازی !

 

گروههای اینترنتی به اعضای خود امکان استفاده از مطالب متنوع علمی و اجتماعی و دینی و...و ارسال و مشارکت در پست ها را می دهند ولی

اولا: اغلب برارسال های کاربران کنترل کمی صورت می گیرد و براحتی هر کس می تواند فضای گروه را مسموم کند.

 

دوم: هدف اصلی بالا بردن آمار بازدید کننده و تبلیغ وفروش محصولاتشان است تا کار فرهنگی .

 

سوم :بیشتر به پاتوقی برای شوخی وارتباطهای بی هدف کاربران تحت عنوان پیامهایی که در صفحات خصوصی هم 

می گذارند شده این موضوع را می توانید بامراجعه به این گروها چک کنید که بالاتری بازدید مربوط به مطالب سرگرمی وطنز وعاشقانه است.

 

البته در گروههای مذهبی کنترل بیشتری صورت می گیرد و این عوارض کم تر است ولی صفر نیست.

 

وبلاگها هم یکی از ابزارهای مجازی برای انتشار عقاید شخصی و علایق از طریق نوشته ، عکس و موسیقی است .

 

استفاده بد از وبلاگها 2 نوع است :

1- محتوای وبلاگ که می تواند در حد هرزنامه های اینترنتی و عکسها و موسیقی های  بی ارزش  پایین بیاید.

 

2-قسمت نظرات :

 در قسمت نظرات واقعا بعضی کامنت ها باعث تاسف است . نمی دانم از کی مد شد که به نامحرم بگوییم (تو) وندیده ونشناخته برایش کامنتهای احساسی بگذاریم و یا شوخی کنیم؟

 

شاید چون رابطه ما با یک کاربر مجازی دیگر در هیچ یک از نقشهای تعریف شده جامعه نمی گنجد .نه همکار ، نه همکلاس ، نه فامیل و همسایه ، نه خریدار وفروشنده ! هیچکدام ! ما تعریف یک واژه جدیدیم ، همفکر !( در محدوده وسیع از فکرهای بد وپرت وپلا تا فکرهای خوب و اندیشه های زیبا )

 

حالا با این (هم فکر) می توانیم محترمانه صحبت کنیم ، اندیشه هایمان را آزادانه بگوییم و بحث کنیم و از کشف معنای تازه در زندگی لذت ببریم .به شرط اینکه در کلام مثل دنیای واقعی حریم ها را رعایت کنیم و از حرفهای احساسی بپرهیزیم . که در این صورت ذره ذره به کام خود شرنگی ریختیم که نتجه اش فقط و فقط تباهی فکر و روان ماست.

 

و سخن آخر این کلام نورانی امام علی (ع) که می فرمایند:

 

أعینونی بورع و اجتهاد و عفّة و سداد


مرا به اجتناب از آنچه حرام است وبه کوشش در فرائض و واجبات الهى و به کفّ نفس از حاجت و تملّق از اهل دنیا و  به سعى در آنچه راه صحیح و درست است یارى کنید.

 

کبوترانه

من نوشت






خدایا !


باز رمضان آمد  و تو دام محبتت را برای کبوترهای عاشق گستردی !

کاش این بار دل من هم به دام  مهرت اسیر گردد !

که دلخسته کوی تو را میل پریدن به سر کوی دگر نیست

و دلخوش است به دانه ای که هر روز تو برایش می پاشی !



فضیلت ماه رمضان



پنجره

من نوشت


می گفت : پنجره خوب است

برای نزدیکان همیشه دور

که گهگاه به زندگیت سرک بکشند !


پنجره خوب است

برای آن طرح قاب ساده

که حجم نور را به تماشا می نشیند !


پنجره خوب است

برای آن پرده ای که

هر صبح به روشنی می خندد

و هر شام به تاریکی ره می بندد !


پنجره خوب است

برای آن سکوت ممتد پیوسته به دیوار

و رویای منتظر سپیده ای  روشن

سرشار از عطر گل همیشه بهار !






مولای من !

و من هنوز منتظرم

از آن روزی که

عاشقانه هایم را نذرت کردم

و دلتنگیهایم را با تو قسمت کردم

دل من همان پنجره است و

یاد تو گل همیشه بهار !


بیماری خاموش

من نوشت





اگر( پوکی استخوان) به صورت پنهان و آرام ستون بدن مارا هدف می گیرد و در حالیکه به ظاهر  سالم هستیم سالها درد وعوارض آن گریبانگیرمان می شود   ، (بی تفاوتی ) هم بیماری خاموش جامعه امروز ماست.

به طوریکه شاید بارها و بارها از کنار هم رد شویم ، حتی سلام و احوالپرسی کنیم و یا از این بالاتر  سالیان سال با هم زندگی کنیم و لی کمتر به این فکر کنیم که برای رفع کاستی  و عیبهای هم کاری انجام دهیم.

شاید از اینکه عیبهای دیگران را در کاغذ رنگی بپیچیم و به آنها هدیه دهیم می ترسیم ، و نمی دانیم که کتابی یا کلامی یا نوشته ای ممکن است زندگی یک نفر را زیر ورو کند.

شاید از طول کلمه (امر به معروف و نهی از منکر ) می ترسیم و بخاطر همین سکوت می کنیم.

سکوت همیشه دوست داشتنی است چون فکر پشت آن و حرف پشت آن پنهان است .

و ما می خواهیم همین طور دوست داشتنی بمانیم برای همین زحمت اینکه عیب و کاستی برادر ، خواهر ، همسر و دوست و...را گوشزد کنیم نمی کشیم.

در حالیکه فطرت ما جویای خوبی ها و نیکی ها است و طاقت دیدن کژیها را نداریم پس نقشه راه را بر عکس می رویم و عیب دیگران را پشت سرشان می گوییم ، آن وقت بازار غیبت ودروغ و تهمت و... رواج پیدا می کند.

شاید خودمان را کوچکتر از آن می بینیم که دیگران را نصیحت کنیم و خوب و بد را به آنها تذکر دهیم و نمی دانیم که حرکت بسوی خیر و نیکی مثل فرو رفتن در لجن زار گناه و تعفن مسری است و شروع این حرکت نیک سر  آغاز رشد و شکوفایی ما هم می شود.

امام با قر (ع) فرمودند :

خداى تعالى به شعیب پیامبر وحى فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیکانشان را. شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خداى عزوجل به او وحى فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند. (کافى، ج5،)


پس همگی به فکر دوست ، خانواده و رهگذر کنارمان باشیم که ناگهان ( خیلی زود دیر می شود.)



نمونه هایی از امر به معروف صحیح



با سلام خدمت دوستان گرامی


به لطف خدا 6 مقاله در قسمت مالی - اقتصادی و 2 مطلب در قسمت بهداشت و سلامتی اضافه  و جایگزین مطالب قبلی شده که امیدوارم مورد استفاده باشه. نقطه نظرتون مثل همیشه برایم راهگشاست.


با آرزوی موفقیت

عاشورای دیگر

من نوشت





سوریه با آن مردم شاد و مهربانش ! آن سفره های غذای رنگینش !

زنانی که با روسری های سفید چون فرشته ها  در مقابل حجاب سیاهی که می شناخت جلوه می کردند !

دیگچه تبرکی حرم حضرت رقیه (س) که هر موقع با آن بازی می کرد یاد رقیه (س) و کمد پر از اسباب بازیش می افتاد !

این ها قسمتی از خاطرات کودکیش بودند که این روزها دوباره از صفحه سیاه تلویزیون به سراغش می آمدند .

نامردانی را می دید که بی بهانه آن مردم مظلوم را می کشند و فریاد (الله اکبر ) سر می دهند !

که  (الله اکبر) یعنی بانگ قتل و مسلمان یعنی قاتل و وحشی !

بد صفتانی را می دید که نبش قبر می کنند و بعد از قرنها یاران اهل بیت (ع) را از قبرها بیرون

می کشند وکینه اموی خودرا آشکار می کنند. غافل از اینکه این بدن های تازه ،سند حقانیت شیعه است که  محب اهل بیت (ع) همان طور که در  زندگی اش جاودانه است ،بعد از  مرگش هم جاودان  است .


هرگز نمیردآنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم  دوام  ما


این روزها بانوی ما زینب (س) پریشان است ،به یاد روزهایی که از خیمه ها تا (تل زینبیه )

می دوید و بی تاب معرکه جنگ را نگاه می کرد.

دوباره سپاه حق وباطل رودر روی هم قرار گرفته و خون بیگناهان بر زمین می ریزد.

به یقین زینب (س) منتظر عاشورای دیگری است که در آن روز قائم آل محمد (عج) شمشیر جدش را به دست گیرد و در مقابل یزیدیان زمان قد علم کند و همه را در هم بکوبد که :


انّ الارض یرثها عبادی الصالحون" .